مطلب ديگر اين است كه اصل معاد را انسان ميتواند در كند و يك چيز علمي است كه هم از راه برهان ميشود اثبات كرد و هم از نظر فطرت قابل اثبات است. اما خصوصيات معاد، اينها نيست بلكه همهاش تعبد است. يعني چون قرآن گفته است، ما هم ميگوئيم. مثلاً لحظه مرگ و آن وضعي كه براي انسان پيش ميآيد قبض روح يك امر تعبدي است. قبر، عالم برزخ، زنده بودن در آنجا و نحوه زندگي، يك امر تعبدي است.
قرآن ميگويد: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلي يَوْمي يُبْعَثُون»
در چند بحث گذشته هم گفتيم كه: حبيب نجار را وقتي كشتند، او دلسوزي ميكرد و ميگفت: «يا ليت قومي يعلمون. بما غفرلي ربي و جعلني من المكرمين»
بهشت عالم برزخ يك تعبد است، نفخ صور و اينكه همه ميميرند و بعد همه زنده ميشوند، آمدن در صف محشر، حساب و كتاب، ميزان و شهادت، حوض كوثر، شفاعت و نور در آنجا و تجسم عمل به دو معني، رفتن به بهشت و چگونگي آن، رفتن به جهنم و عذابها و منجمله اينكه معاد جسماني است، همه اينها تعبدي است. يعني بايد ببينيم كه قرآن چه ميگويد و بپذيريم. عقل اين معني را نميتواند درك كند. چون عقل فقط درك كليات ميكند و هيچگاه در جزئيات نميتواند حكم كند.
مرحوم ملاصدرا (عليه الرحمه) از راه اثبات حركت جوهري اثبات معاد جسماني ميكند و اين يكي از براهين است، اما به قول شيخالرئيس در شفا، كه چه خوش ميگويد و صدرالمتألهين هم كه در اسفار ميگويند: داعي نداريم براي اثبات معاد جسماني خود را در كش و قوس برهان گرفتار كنيم. صادق مصدق قرآن و پيامبر(ص) گفتهاند «معاد جسماني است» و ما هم ميپذيريم.
انشاءالله در قسمت بعد راجع به خصوصيات معاد، نفخ صور و چيزهاي ديگر و نيز اينكه، اينها يك امر عقلي و برهاني نيست بلكه كاملاً تعبدي است، بحث خواهيم كرد.