جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۴ خرداد


 
  • پیام تسلیت در پی عروج شهادت‌گونۀ رییس محترم جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ نهم: هدف از خلقت انسان(3)
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی

  • -->

    تفسير قرآن کريم / معارف اسلام در سوره يس / معاهده با خدا
    تقليد صحيح و غلط

    اگر يادتان باشد اولين بحث ما درباره روح تعبد بود و متذكر شديم كه بالاترين فضيلت براي انسان اين است كه در برابر خدا صددرصد تسليم باشد، بدون اين كه بخواهد فكر خودش را بر امر حق تحميل كند، بايد در اختيار خدا و پيامبر و قرآن باشد. متأسفانه ما تقليد كوركورانه از اين و آن داريم ولي تبعيت از عقل كل و خالق عقل و انديشه نداريم. مولوي در مثنوي قضيه شيريني را نقل مي‌كند كه خيلي مفيد است. مي‌گويد: درويشي به يك خانقاه رفت. الاغش را به خادم آنجا سپرد و داخل شد، اهل خانقاه آن شب سور و ساتي نداشتند. مدتي فكر كردند كه بالاخره سور امشب را از كجا و از چه راهي تهيه كنند. بعد از قدري مباحثه و بگو مگو تصميم بر اين شد كه الاغ اين بابا را بدزدند و بفروشند و با پول آن شام مفصلي درست كنند. عده‌اي رفتند، الاغ را فروختند و يك شام حسابي تهيه كرده آوردند، سفره را چيدند، گرداگرد آن نشستند و دم گرفتند. اين صوفيها گاهي اوقات يك دم‌هايي دارند كه در ضمن هو كشيدن جملات و شعرهايي هم زمزمه مي‌كنند مولوي مي‌گويد، شعري را كه اينها مي‌خوانند و مصرعي كه تكرار مي‌شد اين بود: «خر برفت و خر برفت وخر برفت»

    در حقيقت يعني اين سوري را كه درست كرديم. و اين سفره‌اي كه بر سر آن نشسته‌ايم از آن خر است و آن خر هم رفت.

    صاحب خر هم كه از موضوع اطلاع نداشت، همراه ديگران بلكه بهتر از همه مي‌گفت: خر برفت و خر برفت و خر برفت. [1]

    سور تمام شد، دم گرفتن‌ها هم تمام شد، از جا برخاستند و آماده رفتن شدند، درويش وقتي آمد سوار الاغش شود و برود، ديد الاغش نيست. به خادم گفت، الاغ ما چه شد؟

    گفت: خوب آن را فروختند، شامي را كه امشب ميل فرموديد از پول فروش همين الاغ تهيه شده بود.

    درويش گفت: چه الاغي؟ چه فروشي؟ چه شامي؟ من از هيچ چيز خبر ندارم!

    گفت: چطور خبر نداري؟ پس چرا دم گرفته بودي كه، خر برفت و خربرفت و خر برفت. اتفاقاً تو داغ‌تر و پرحرارت‌تر از همه اين جمله را تكرار مي‌كردي!

    درويش بيچاره كه تازه متوجه قضيه شده بود، آهي كشيد و گفت:

     

    خلق را تقليدشان بر باد داد

     

    اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

     

    انصافاً مثال جالبي است، بعضي وقت‌ها انسان بطور ناخودآگاه در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه از روي تقليد زبان گوياي عده‌اي مي‌شود و اصلاً از خود نمي‌پرسد: چه مي‌گويم، چرا مي‌گويم و ...؟!

    «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ القَولَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذينَ هَديهُمُ اللهُ وَ‌ اُولئِكَ هُمُ اُولوُ الاَلْبابِ»[2]

    بشارت باد، بشارت دنيا و آخرت. سعادت دنيا و آخرت براي آن كساني است كه عقل و تفكر خود را به كار مي‌اندازند، خوب را از بد تشخيص مي‌دهند، چشم و گوش بسته، تابع كسي و چيزي نمي‌شوند. [3]

    پس «الم اعهد» يعني در روز قيامت خطاب مي‌شود كه مگر ما معاهده نكرديم؟ مگر فطرت تو نمي‌گفت متابعت محض، تنها در مقابل خداست؟ «اعبدوني هذا صراط مستقيم» روح تعبد بايد فقط در مقابل من باشد، تو چرا شيطان‌پرست شدي و چشم و گوش بسته در اختيار شيطان قرار گرفتي؟

    بعضي اوقات، راستي انسان چنين است. مي‌گويند يك كسي شيطان را در خواب ديد كه طنابهاي رنگارنگي روي شانه‌اش افتاده است. گفت اينها چيست؟

    جواب داد: اينها طنابهايي است كه به وسيله آن مردم را مهار مي‌كنم و به جهنم مي‌برم.

    پرسيد: چرا رنگارنگ است؟

    گفت: هر كسي از راهي مي‌برم. يكي را مي‌گويم دزدي كن، يكي را مي‌گويم زنا كن، يكي را مي‌گويم غيبت كن، به يك زن عفيفه نمي‌گويم زنا كن چون از اسم آن بدش مي‌آيد، اما او را وادار مي‌كنم كه غيبت كند. به آن آقا كه نمي‌گويم از ديوار خانه مردم بالا برو، هيچ‌وقت هم نمي‌گويم، براي اينكه مي‌دانم از اين راه كاري از پيش نمي‌برم. به او مي‌گويم شخصيت ديگران را بكوب. و الي آخر

    آن شخص از شيطان پرسيد، خوب، حالا طناب من كو؟

    جواب داد، تو و امثال تو به طناب نيازي نداريد شما خودتان جلوجلو مي‌رويد.

    اين آيه هم همين معني را مي‌رساند كه اي بشر چرا جلو جلو رفتي؟ «الم اعهد اليكم يا بن‌آدم ان لا تعبد و الشيطان» مگر بنا نشد كه از شيطان، اين دشمن بزرگ متابعت نكني؟ و ان اعبدوني. و مرا عبادت كني؟



    [1]ـ خر برفت و خر برفت آغاز كرد                  زين حرارت جمله را انباز كرد

       زين حرارت پاي كوبان تا سحر                   كف زنان خر رفت و خر رفت اي پسر

       از ره تقليد آن صوفي همين                                     خر برفت آغاز كرد اندر حنين

    [2]ـ سوره زمر، آيه 18 ترجمه: (اي رسول) تو هم آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت ده آن بندگاني كه چون سخن بشنوند نيكوتر عمل كنند آنان هستند كه خدا آنها را به لطف خاص خود هدايت فرموده و هم آنان به حقيقت، خردمندان عالمند.

    [3]ـ عَنْ اَبي عَبدالله(ع) اِيّاكَ اَن تَنْصَب رَجُلاً دُونَ الحُجَةِ فَتَصَدَّقَهُ في كُلِّ ما قالَ حضرت امام صادق(ع) فرمودند: بر حذر مي‌دارم تو را از اين كه بدون دليل شخصي را در مقابل قرار دهي و هر چه گفت تصديقش كني (معاني‌الاخبار، صدوق ره، ص169). در مكتب روح‌بخش اسلام هرگز انسان حق ندارد بدون دليل تقليد از ديگران كند. آيات فراواني در قرآن‌كريم از امم گذشته مذمت مي‌كند چرا كه به تقليد از پدران بي‌خردشان بت‌پرستي را پيشه خود كردند ازجمله: در سوره مباركه بقره آيه 170. «و چون كفار را گويند پيروي از شريعت و كتابي كه خدا فرستاده كنيد پاسخ دهند كه ما پيروي از كيش پدران خود خواهيم كرد و هرگز به حق و راستي راه نيافته‌اند» در سوره مباركه مائده آيه 104 «و چون به آنها گفته شد بيائيد از حكم كتابي كه خدا فرستاده و از دستور رسول او پيروي كنيد گفتند آن ديني كه پدران خود را بر آن يافتيم ما را كفايت است. آيا باید از پدران خود در صورتي كه آنها مردم جاهلي بوده و به حق راه نيافته باشند باز پيروي كنند»

    در سوره مباركه انبياء آيه 54 هنگامي كه حضرت ابراهيم به عمو و قومش گفت اين مجسمه‌هاي بي‌روح و بتهاي بي‌اثر چيست كه شما مي‌پرستيد در پاسخ گفتند: ما پدران خود را بر پرستش آن بتان يافته‌ايم. ابراهيم گفت البته شما و پدرانتان همه سخت در گمراهي بوده و هستيد. در سوره مباركه شعراء‌ آيات 76ـ72، شبيه همين صحبت حضرت ابراهيم(ع) با قومشان را بيان فرموده است. در سوره مباركه صافات، 70، 69 بعد از اين كه ستمكاران را وعده عذاب داده مي‌فرمايد «انهم الفوا بائهم ضالين فهم علي آثارهم يهرعون» آنها پدرانشان را در گمراهي يافتند و باز از پي آنها شتابان رفتند. نتيجه: قرآن شريف با ظرافت خاص تقليد كوركورانه را محكوم فرموده و به عنوان يكي از رمزهاي عدم موفقيت انبياء الهي در برخورد با اقوام مختلف گوشزد فرموده و هرگز به عنوان عذري پذيرفته نمي‌داند. واقعيت هم همين است. بايد هر كس براي فرداي قيامت خود حجتي تمام داشته باشد.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365