در اينجا هنوز بحث معاد تمام نشده، قرآن به شاخه ديگري ميرود و دوباره يك بحث اخلاقي را شروع كرده و هشدار ميدهد كه بشر ناشكر است. اما بهتر است قبل از بحث درباره اين آيه، به چند آيه ديگر در اين مورد اشارهاي داشته باشيم:
«وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَه اللهِ لا تَحْصُوها اِنَ اللهَ لَغَفُورٌ رَحيمٌ»
اگر نعمتهاي خدا را بخواهند بشمارند، قابل شمارش نيست. حالا كه تو نميتواني نعمتهاي خدا را شمارش كني چرا ناشكري؟ اين همه نعمت براي توست و تو اين همه ناشكر هستي.
اي آقايي كه فقير و بينوايي و به نان شب محتاج، اي خانمي كه گرفتاري و حاجت داري، بارها گفتهاي و حاجتت برآورده نشده است. اگر دو چشم تو را بگيرند، همه عالم را به تو بدهند ميپذيري؟ تمام دلارهاي امريكا براي تو، دستهايت را از تو بگيرند، قبول ميكني؟ تمام عالم هستي براي تو، زبانت را بگيرند و براي هميشه گنگت كنند. حاضري؟ تمام عالم هستي را به تو بدهند و فلجت كنند، قبول است. بگويند العياذ بالله از فردا بايد براي قضاء حاجت، لگن برايت بياورند، آيا حاضري؟ اگر كسي پيدا شود كه حاضر به اين كار باشد معلوم ميشود خيلي ديوانه و پولپرست است چرا ناسپاسي ميكني؟ چرا ناشكري ميكني؟ مگر خداوند كم نعمت به تو داده؟ به قول سعدي: هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است و چون بر ميآيد مفرح ذات، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شكري واجب:
«اعلموا ال داود شكراً و قليلٌ من عبادي الشكور»