جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: قاعده الدین مقضی
    موضوع درس:
    شماره درس: 300
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۸/۶

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        آخر قاعده‌ای که مرحوم آقای بجنوردی (ره) در این قواعد فقهیه آوردند قاعده الدین مقضیٌ و این جمله را از پیغمبر(ص) گرفتند که پیغمبراکرم در یکی از کلماتشان فرمودند الدین مقضیٌ و معنایش این است که هر کسی که چیزی به ذمه‌اش باشد باید ذمه را بری کند اگر کسی بدهکار است به کسب باید بدهی را ادا بکند به این می‌گویند الدین مقضیٌ و این چه قاعده‌ای است؟ من نمی‌دانم اصلاً بحث دارد یا نه؟ نمی‌دانم خب الدین مقضیٌ یک ضرورت بین مردم است الدین مقضیٌ هر کسی به کسی بدهکار است باید بدهی‌اش را ادا بکند حالا بگوئید معنا دارد و اما رویش بحث بکنیم اصلاً بحث ندارد. مرحوم آقای بجنوردی چون دیدند اصلاً بحث ندارد کتاب دین را اینجا آوردند جلو و 100 تا فرع از فقه از کتاب دین از صاحب جواهر 100 تا فرع گرفتند آوردند اینجا نه کبری به صغری می‌خورد نه صغری به کبری و کبری ما هم یک امر ضروری است صغریات او کتاب دین نیست اما حالا علی کل حال شده و اینها اصلاً قواعد فقهیه نیست و ایشان این 7 جلد کتاب را اگر 2 جلدش کرده بودند قطورتر از این و قواعد فقهیه را آورده بودند مثل قاعده فراغ، قاعده تجاوز، قاعده اتلاف، همین قواعدی که الحمدلله در این 2 ساله این 7 جلد را بحثش را کردیم الهی شکر و آن قواعدش خیلی خوب بود خیلی عالی است قواعد فقهیه یک قواعد سیال در فقه است و خیلی بدرد می‌خورد اما ایشان دیگر در این اواخر نمی‌دانم چه شده بجای قواعد فقهیه کتب فقهیه را آوردند جازدند بعنوان قواعد فقهیه مثل کتاب عاریه، کتاب اجاره، اینجا کتاب دین. اینجور کردند حالا چون که این 100 تا فرع، بعضی از فروعاتش خیلی عالی است و منجمله همین دیر کردی که در بحث فقه متذکر شدیم و بعضی از فروعات در باب دین سیال است خیلی بدرد بخور است لذا 10 تا مسئله از آن مسائل 100 گانه را 2 روز متعرض می‌شویم تا انشاءالله این قواعد فقهیه تمام شد برویم در اصول و از اول اصول شروع کنیم انشاءالله این فرع اول.

        فرع دوم که اینجا یک اشاره‌ای باید بکنیم این است که این الدین مقضیٌ مرحوم آقای بجنوردی می‌گویند روایات فراوانی تویش داریم و چند تا روایت ذکر می‌کنند اما باید بگوئیم نه، این الدین مقضیٌ قرآن روی آن خیلی پافشاری دارد آیات قرآنرا باید گفته باشند و اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فکتبوه مفروض عنه گرفته اگر کسی از کسی قرض کرد این باید بنویسد برای خاطر اینکه بعدش اگر مرد نزاع نشود روی آن نوشته لذا الان معنا ندارد اینکه دست نوشته امثال اینها باشد باید برود محضر آنجا بنویسد و قرآن می‌فرمایند که باید بنویسد حسابی اگر هم سواد ندارد برایش بنویسند 2 شاهد عادل هم رویش بیاورند و آنوقت قرض بدهد تا نزاعی چیزی نشود خب اینجا قرآن مفروغ عنه گرفته الدین مقضی الا اینکه فرموده این الدین مقضیٌ یجب اداء دین علاوه بر این باید رویش شاهد هم باشد وقتی دین را می‌دهد علاوه بر این باید فکتبوه باید محضر هم بروند تا نزاعی که بالاترین بلاست برای اسلام عزیز، نزاع بین 2 تا مسلمان ایجاد نشود.

        راجع به روایات اهل بیت هم خیلی روایت هست و بعضی از روایات می‌بینیم ائمه طاهرین (ع) به اندازه‌ای راجع به حق الناس و اینکه حقی به گردن کسی باشد اهمیت دادند که راستی عقل حیران می‌شود که این‌قدر اهمیت دادن به اداء دین به اینکه یجب اداء دین بکنند حتی مثلاً در بعضی از روایات دارد آیا می‌تواند زیارت برود تا دینش را اداء بکند؟ نه. آیا می‌تواند خرج و مخارج دیگر بکند دینش را اداء نکند؟ نه. حتی در بعضی از روایات دارد انشاء الله بعد یک روایتش را می‌‌خوانیم اینکه حضرت فرمودند که اما مال مردم باید بدهی اگر یک پولی داری و بازای آن پول دین داری این دین را باید اداء بکنی حضرت ولو می‌فرماید که دور بگردی اینطرف و آنطرف از راه گدائی یک نانی برای بچه‌هایت درست بکنی، گدائی کن اما مال مردم مقدم است مال مردم را اداء بکن و نظیر این روایتها زیاد است که اولاً انسان نباید قرض کند نباید مدیون کسی باشد حالا اگر قرض کرد اگر مدیون کسی شد دیگر آن اداء دین مقدم بر همه چیز که قرآن شریف در این باره چندین مرتبه تکرار می‌کند این جمله را که من بعد وصیت یوصی بها او دین یعنی از اصل مال باید دین برداشته بشود لذا مثلاً اگر کسی خمس بدهکار است و مرد اول باید ورثه خمسش را بدهند حق ندارند که این مال را قسمت کنند اگر بدهکار به مردم است باید اول بدهی را بدهند و حق ندارند مال را قسمت کنند من بعد وصیت یوصی بها او دین.

        و نظیر اینها زیاد است که راستی حق الناس مشکل است، مشکل من هر وقت این روایت یادم می‌آید راستی یک حال عجیبی پیدا می‌کنم. آمد خدمت امام صادق و گفت یابن رسول الله من شنیدم اسلام عزیز همه چیز دارد و حتی آن نخ در وسط خرما را هم حکمش را دارد، درست است؟ آقا به او فرمودند اجازه می‌دهی؟ و دستشان را بردند جلو و پوست دست را گرفتند، نیش گون اما نه دردش بیاید همینطور پوست دست را گرفتند و فرمودند که خدا حکم این را هم دارد من اینجا مرادم است امام صادق اول اجازه می‌گیرند بعد پوست دست این را می‌گیرند بعد موضوع درست می‌کنند بعد حکم می‌کنند خیلی مشکل است در بعضی از روایات تا اسم دین می‌آید راوی می‌گوید رفتم خدمت امام صادق و پدرم قرض داشت قرضهای پدرم همه را ادا کردم خودم متمول شدم توانستم بروم مدینه رفتم خدمت ایشان آقا تسلیت دادند و من بنا کردم بگویم که چه شد چه کردم تا رسید به دین بعد فرمودند اینجا آمدی که پدرت مدیون نیست؟ خودت مدیون نیستی؟ گفت نه یابن رسول الله دینم را ادا کردم حالا آمدم مکه، حالا آمدم خدمت شما و یک روایت که حالا می‌خوانیم مثل اینکه اصلاً نمی‌گذرند حتی مثلاً روایات فراوان است شهید اگر بمیرد، اگر شهید شود خدا از همه گناهانش می‌گذرد الا الدین که معنای الا الدین هم یک معنای خیلی ناراحت کننده‌ای قرآن دارد قرآن می‌فرماید که می‌آورندش در صف محشر اعمالش را می‌دهند به داعن به آن حق الناس فجعلناه هبائا منصورا و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعناه هبائا منثورا امام صادق می‌فرمایند یک اعمال خیلی سفید درخشنده اما همه‌اش را می‌دهند به آن بعد امام صادق می‌فرمایند سرش بی کلاه می‌ماند مسخره‌اش می‌کنند می‌گویند این کسی است که اعمالش را زن و بچه‌اش بردند یعنی حق الناس کرد، اجحاف کرد، دزدی کرد، دین مردم را نداد، داد به زن و بچه‌اش خوردند این همه اعمالش را می‌دهد لذا شهید هم همینطور است شهید هم اینکه می‌فرمایند توبه ندارد روز قیامت العیاذبالله شهادتش را می‌دهند به بستانکاران بعد می‌شود بلا شهید خیلی مشکل است.

        یکی از رفقا گفت که، بابایش از علمای بزرگ تهران بود، خودش هم از فضلای خوب در نجف، گفت که بابایم مُرد و من تقاضا کردم از آنها جنازه بابایم را بیاورند نجف، جنازه را آوردن نجف، نجف دفن کردند و من می‌دانستم بابایم در رفاه است اما یک وقت بابایم را خواب دیدم، دیدم وضعش خیلی بد است، خیلی گرفته، گفتم چرا اینجور؟ گفت 18 تا یک تومانی به مشهدی تقی بقال بدهکارم و این نارحتم کرده، می‌گویند چرا بدهیت را ندادی؟ می‌گوید همان وقت من از خواب بیدار شدم و نوشتم به تهران که ببینید این مشهدی تقی بقال کیست؟ پیدایش کردند، حالا اینجا مرادم است گفتند که تو از بابای ما بستانکاری؟ گفت بله، گفت چقدر؟ گفت 18 تومان. گفت چرا نیامدی بگوئی تا به تو بدهیم؟ گفت چرا او در دفترش ننوشت؟ این آدم عامی، مشهدی تقی بقال یک پندی به این عالم بزرگوار چرا در دفترش ننوشت لذا 18 تومانی بدهکار است، نظیرش را هم من زیاد سراغ دارم که نسیه کرده، مرده، این نسیه را نداده حالا در روز قیامت می‌گویند چرا ننوشتی؟ خب حالا ندادی، چرا ننوشتی و حق الناس مشکل است خیلی مشکل. و من از همه شما تقاضا دارم مواظب حق الناس خیلی باشید شفاعت شفعا هم پذیرفته نمی‌شود مگر اینکه اعمالش را بدهند به بستانکار ببینید روایت چه می‌گوید:

        صحیحه سدیر، روایات باب 4 از باب دین جلد 13 وسایل، 10-8 تا روایت آنجانقل می‌کند حالا روایت اولش صحیحه سدیر عن ابی جعفر (ع) عن ابیه، عن ابی جعفر (ع) :

        کل ذنب یکفر القتل فی سبیل الله الا الدین لاکفاره له الا ادائه. 8-7 روایت اینجوری داریم که پس حالا این شهید چه؟ آیه شریفه می‌گوید چه؟ آیه شریفه می‌فرماید و قدمنا الی ماعملوا من عمل فجعلناه هبائا منصورا. اعمال مدیون را می‌دهند به دیان سر او بی‌کلاه می‌ماند و آن کسی که بستانکار است حسابی خوشحال می‌شود که گفتم امام صادق ذیل این روایت می‌گویند و الله یک اعمال درخشانی داشته و این اعمال درخشان را می‌دهند به بستانکاران لذا شهید هم باشد همین است باید اعمالش را بدهند. بله یک وقت دیگر هیچ چیز ندارد آنوقت یک مسئله دیگر می‌آید جلو و آن این است که در روایات داریم خدا به این دائن می‌دهد تا راضی بشود البته این خیلی کم پیدا می‌شود در آنوقتی که دیگر این اعمال نداد خدا می‌بیند این باید بهشت برود این نمی‌شود جهنم برود خیلی بالاست لذا خدا وکیلش می‌شود و به آن دائن حسنات می‌دهد، گناهانش را می‌آمرزد آن راضی می‌شود بری الذمه می‌شود آنوقت آن بهشت می‌رود. از آن طرف هم در بعضی از روایات آدم را مأیوس می‌کند و نمی‌داند آدم چکار بکند، چه بگوید در بعضی از روایات دارد 40 تا نماز مقبول را می‌دهند برای یک دینار اصلاً کدام ما نماز مقبول داریم؟ یعنی نماز با حضور قلب، و اینها همه‌اش برای همین است که حق الناس مشکل است همه ما هم گیریم، همه ما، و دیگر خیلی بازش نکنم اما همین مقدار بدانید سلمان فارسی دم مرگ داشت گریه می‌کرد به او گفتند بابا تو دیگر چرا؟ سلمان منا اهل البیت این درجه منحصر به فرد است که امام صادق می‌گویند 10 درجه ایمان ما معلوم نیست یک درجه‌اش را هم پیموده باشیم، 10 درجه ایمان، این نمی‌دانم یعنی چه خیلی بالا، دم مرگ گریه می‌کرد. به او گفتند چرا گریه می‌کنی؟ گفت یک روایت از پیغمبر اکرم یادم آمد گریه می‌کنم پیغمبر اکرم فرمودند در روز قیامت 70 پلیس راه است 70 گردنه، گردنه یعنی پلیس راه و از این پلیس راه‌ها نمی‌گذرند الا المخفون، نجی المخفون و هلک المثقلون آن آقائی که این تاریخ را نقل کرده می‌گوید نگاه کردم ببینم این آقا چه دارد که سنگین بار است؟ دیدم یک اتاق دارد نمی‌دانم زن و بچه نداشت یا نبرده بوده، یک اتاق دارد هم مسکنش است هم دارالحکومتش است با یک پوست گوسفند دراد هم رویش می‌خوابد هم رختخوابش است هم فرش اتاقش است یک کاسه گلی، یک آفتابه گلی، یک قلم و دوات، یک عصا دیگر هیچ چیز اما دم مرگ می‌گوید سنگین بارم، سنگین بارم و راستی اینها می‌فهمند حق الناس خیلی مشکل است. انّ ربک لباالمرصاد که در قرآن است این گردنه دوم است از همه گردنه‌ها، از همه         پلیس راه‌ها، پلیس‌راه‌ها سوال می‌کنند گردنه دوم مرساد است، ان ربک لباالمرساد، اسمش مرساد است خدا سوال می‌کند کمین گاهی که خدا سوال می‌کند از چی سوال می‌کند؟ حق الناس بعد هم در روایات داریم قسم خورده به عزت و جلالم نمی‌گذرم از حق الله می‌گذرم، اما از حق الناس نمی‌گذرم. لذا اگر کاری نکرده باشیم که خدا ما که چیزی نداریم اعمال ما چیزی نیست که خدا بستانکار را راضی کند انصافاً کار خیلی مشکل است. حالا اینهم روایات 100 تا روایت اینجوری است قطعاً در همین وسایل الشیعه شما در ابواب مختلف می‌تواند پیدا کنید منجمله این باب 4 که گفته 8-7 روایت اینجوری دراد، خب اینهم از نظر روایت و آن قرآن این 2 تا آیه که خواندم، خیلی آیه داغ است باید فکری برایش بکنیم اما از نظر اجماع خب معلوم است ضرورت در فقه ماست الدین مقضی اما همه اینها امضای آن بنای عقلاست آن ضرورت عند العقلاء لذا اگر قرآن است آن ضرورت عند العقلاء را امضاء کرده، ضرورت عند العقل هم هست عند العقلاء نیست، سیره نیست، حکم عقل است یعنی عقل مستقلاً به ما می‌گوید که اگر کسی حقی به تو داد این حق را باید ادا بکنی دیگر حالا حق، حق مالی باشد، حق غیر مالی هر چه حق را باید ادا کنی و عقلاء هم اگر می‌گویند از همان حق گرفتند لذا اسمش را اصلاً نمی‌شود بگذاریم سیره عقلاء باید بگوئیم عقل مستقل می‌گوید الدین مقضی وقتی که عقل مستقل می‌گوید الدین مقضی روایات همان را امضا کرده است حتی همین روایات داغی که خواندیم عقل هم حسابی حکم می‌کند این چیزهایی که گفتیم عقل نمی‌گوید چرا و قرآن هم امضاء می‌کند فقه ما هم امضاء می‌کند هر کسی ولو مسلمانی هم نیست فی کل نحله و مله این حکم عقل را امضاء می‌کند بنابراین اگر مرحوم آقای بجنوردی فرموده بودند و یدل علیه العقل و قرآنش را نفرمودند ایشان و قرآن و روایت و اجماع بلکه سیره مسلمین بلکه سیره عقلاء من کل نحله و مله می‌گوید الدین مقضی.

        خب اینهم فرع دوم.

        فرع سوم که فرع خوبی است برای فردایمان این است این چک فورشی که الان هست آیا این درست است یا نه؟

        بحث فردایمان راجع به این است، یک میلیون چک یک ماه دیگر دارد می‌فروشد این چک را به 900 هزار تومان می‌شود یا نه؟ بعضی‌ها گفتند نه ما می‌گوئیم آری باید فردا راجع به آن بحث بکنیم.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365