جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس: شرح ایه «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»
    شماره درس: 578
    تاريخ درس: ۱۳۹۳/۹/۵

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

    بحث اخلاقی ما دربارۀ این بود که ما از قرآن استفاده می‌کنیم که سه هدایت داریم. یک ـ هدایت تکوینی دوـ هدایت تشریعی سه ـ هدایت عنائیه.

    هدایت تکوینی ما در وجود ما زیاد است و در عالم وجود اگر موجود است به واسطۀ هدایت تکوینی خداست. (قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) ﴿طه‏، 50﴾؛ پروردگار عالم همۀ موجودات را خلق کرده و خلق می‌کند، اما ادامۀ حیات با هدایت خداست.

    دانۀ گندمی را که در زیر خاک می‌اندازید، چند روزی طول نمی‌کشد که پاره می‌شود و ریشه‌ای پیدا می‌کند و پائین می‌رود و سبزه‌ای پیدا می‌کند و بالا می‌آید. خدا می‌گوید که ریشه پایین رود و سبزه بالا بیاید. اگر ریشه بالا بیاید و سبزه پائین رود، قابلیت اینکه حاصل دهد و قابلیت اینکه یک دانۀ گندم هفتاد دانه شود، ندارد.

    گلبولهای سفید ما گارد نگهبان ما هستند. گلبولهای قرمز ما گارد پخش ارزاق است. شماره هم ندارد و کسی نمی‌تواند گلبولهای سفید یا قرمز را در بدن ما شماره کند. اما همۀ اینها موجود وظیفه شناس هستند. هم وظیفه را می‌دانند و بالاتر اینکه صد در صد عمل به وظیفه می‌کنند. اما ما انسانها معمولاً شناخت وظیفه نداریم و اگر داشته باشیم، عمل به وظیفه نمی‌کنیم اما این گلبولها هم شناخت به وظیفه دارند و هم به وظیفه عمل می‌کنند. گلبولهای قرمز اگر یک دقیقه کار نکند، اکسیژن وارد بدن نمی‌شود و ما می‌میریم. کار دیگرش هم اینکه گاز کربن را هم از سلولها می‌گیرد و به واسطه بینی یا دهان بیرون می‌آورد و اگر یک دقیقه این کار را نکند، ما نابود می‌شویم. اما ما خواب باشید یا بیدار و یا دشمنش باشیم و یا دوستش باشیم، بالاخره شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه دارد. حال چه خوب بود که ما هم اینگونه بودیم.

    حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از فرانسه به تهران آمدند و نظام پیروز شد و چند ماهی در تهران بودند تا سر و صداها خوابید و ایشان به قم آمدند تا بمانند و می‌گفتند من آمدم طلبگی کنم و به راستی می‌خواستند کار را به دست مردم دهند تا آنها مملکت را اداره کنند. وقتی ایشان به قم آمدند، دسته دسته برای تجدید بیعت می‌آمدند. از شرکت نفت اهواز یک دسته آمده بود برای تجدید بیعت و من هم آنجا بودم. سخنگوی آنها خیلی شیرین حرف زد و گفت آقا! نیامدیم که بگوییم از انقلاب چه می‌خواهیم، بلکه آمدیم تا بگوییم انقلاب از ما چه می‌خواهد. امام خیلی خوشحال شدند و برافروختگی خاصی در امام پیدا شد. حضرت امام هم خیلی مختصر صحبت کردند و فرمودند انقلاب از شما یک چیز می‌خواهد و آن شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه است. اگر همه به این جملۀ حضرت امام عمل کرده بودیم، الان نظام ما هزار برابر ترّقی داشت. اما معمولاً شناخت وظیفه نداشتیم و یا اگر داشتیم، عمل به وظیفه نمی‌کردیم.

    و اما عالم وجود هدایت تکوینی دارد. شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه دارد. زندگی او هم به خاطرهمین است. در حیوانها هم تفاوتی ندارد، آنهایی که دسته جمعی زندگی می‌کنند مثل مورچه‌ها و موریانه‌ها، آنها هم عجیب شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه دارند. و آنهایی هم که دسته جمعی زندگی نکنند، شناخت وظیفه و عمل به وظیفه دارند. حتی راجع به گلبولهای سفید و قرمز همین است، یعنی این گارد نگهبان در درون ما و این گارد پخش ارزاق در درون ماست. به این هدایت تکوینی می‌گویند.

    هدایت تشریعی هم از انبیاست. قاعدۀ لطف اقتضاء کرده است که پروردگار عالم وقتی این انسان را خلق می‌کند، راه مستقیم و راه سعادت دنیا و آخرت را به او نشان دهد و به قول قرآن حیات طیب.

    (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا يَعْمَلُونَ) ﴿النحل‏، 97﴾

    این قاعدۀ لطف است و قاعدۀ لطف اقتضاء می‌کند که پروردگار عالم این انسان را به سعادت برساند. راه سعادت را نشان دهد و ابزار سعادت را برایش تهیه کند و توفیق هم به او عنایت کند تا این به سعادت دنیا و آخرت برسد. به اندازه‌ای خدا به این اهمیت داده است که به قول حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» این عنایت به اندازه‌ای بالاست که اول پیامبر روی کرۀ زمین آمد و بعد آدم پیدا شد. حضرت آدم که کروی کرۀ زمین آمد، پیغمبر بودند.

    قضیۀ حضرت موسی و فرعون

    در وقتی حضرت موسی مبعوث به رسالت شد، خدا سفارش فرعون را به حضرت موسی کرد، که برخورد تو کریمانه باشد و می‌خواهم او از کارهای زشتش دست بردارد و (فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَى‌) ﴿طه‏، 44﴾

    با رأفت و محبت با او حرف بزن و من دوست دارم که او آدم شود.

    اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى‌ ﴿طه‏، 43﴾

    به راستی بد است که کس در مقابل خدا ادعای خدایی کند. اما طبق قاعدۀ لطف باید حضرت موسی پیغمبر شود و در مقابل او رود و خدا هم سفارش فرعون را به حضرت موسی کند که دوست دارم آدم شود، لذا از تو می‌خواهم با او مدارا کنی و با تلطف و مهربانی با او رفتار کنی.

    این هدایت تشریعیه همیشه بوده است، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت، (... لِيَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ..) ﴿الأنفال‏، 42﴾؛

    و الحمدلله همیشه این هدایت تشریعی کار کرده است. هدایت تشریعی به دوش ما روحانیت هست که مردم را بسازیم. باید عالم باشیم به شناخت مردم، و مردم را بشناسیم که چه می‌خواهند و چطور باید آنها را هدایت کرد و باید درس بخوانیم و ملای حسابی باشیم و بالاتر اینکه باید عملمان به گفتارمان بخورد و آنها از عمل ما آدم شوند.

    كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَیْناً وَ لَا تَكُونُوا شَیْناً 

    اما کار ما سنگین و وظیفۀ ما سنگین است اما انصافاً روحانیت خوب کار کرده است. اگر روحانیت نبود، ما الان کتب اربعه نداشتیم. اگر روحانیت نبود، ما الان بحار علامه مجلسی نداشتیم. این اصول اربعه مع را ما طلبه‌ها در زمان امام صادق نوشتیم، البته با زحمت و مشقت و کشت و کشتارها و با جان دادنها زیر تازیانه‌ها و با مشقتها در سلولها و اینکه دسته جمعی آنها در سلولی می‌کردند و به آنها غذا نمی‌دادند تا به جرم طلبگی بمیرند. بعد هم مرده‌ها در مقابل زنده‌ها می‌گندید و روز را از شب و شب را از روز تشخیص نمی‌دادند و بعد آن سرداب را روی آنها خراب می‌کردند. چقدر شهید دادند تا توانستند اصول اربعه معه را بنویسند و بالاخره نوشتند و ما طلبه‌ها در زمان امام باقر و امام صادق و بعد در زمان ائمه طاهرین، چهارصد کتاب به نام اصول اربعه معه نوشتیم. همۀ این کارها را ما طلبه‌ها کردیم و همه با زجر و مشقت بوده است.

    زراره کاسب و بزاز بود و شش ماهی بزازی می‌کردو  چیزی برای خودش و زن و بچه‌اش پیدا می‌کرد و بعد به عنوان مکه به حج خانۀ خدا می‌آمد و بعد به عنوان زیارت به مدینه می‌آمد و با امام صادق «سلام‌الله‌علیه» وعده کرده بود که نصف شب به آن طرف، که کسی نباشد، می‌رفتند و می‌نشستند و این یک کتابچه‌ای درست کرده بود و سوالها را نوشته بود و از امام صادق می‌پرسید و امام صادق جواب می‌دادند و این هم زیر سوال می‌نوشت. آنگاه می‌شد یک کتابچه. محمد بن مسلم سی هزار روایت دارد. شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه داشتیم و کار کرده و کار می‌کنیم، اما همیشه با شکنجه بوده است. در جلد اول بحار آمده که من علم را گذاشتم در مشقت و محرومیت و گرسنگی و هرکه غیر از این بخواهد به جایی نمی‌رسد. ولی کار شده و کار می‌کردیم. البته تقوا هم بود. راجع به همین زراره، بعضی اوقات امام صادق «سلام‌الله‌علیه» جواب نمی‌دادند و زراره می‌دانست که امام صادق در سوال نمی‌ماند و وقتی جواب نمی‌دادند، می‌گفت یابن رسول الله! وظیفۀ من اینست که با این همه مشقتها به خدمت شما بیایم و از شما سوال کنم. حال شما هم وظیفۀ امامت دارید و هرچه بگویید و هرکار کنید، تسلیم صد در صد هستیم. اما بالاخره کار شد و خیلی باید قدرخودمان را بدانیم، اما متأسفانه مخصوصاً الان با این زرق و برقها و تجملهایی که پیدا شده، قدر خود را نمی‌دانیم. عمامه برای ما سنگین شده و تجمل گرایی برای ما چیز خوبی شده و اما اصول اربعه معه پیش ما کم شده است.

    علی کل حالٍ خدا این هدایت تشریعی را به روحانیت لطف کرده است. این روحانیت گاهی پیامبر است و گاهی وصی و گاهی مبلّغ است و قرآن مبلغ را پیش پیامبرها گذاشته است.

    الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً ﴿الأحزاب‏، 39﴾

    اینها همان پیامبرها هستند و اسمشان را پیامبران تبلیغی می‌گذاریم. پیامبران دو سه قسم هستند. پیامبرهایی داریم که پنج نفر هستند و اولوالعزم هستند و کتابی و تشریعی بودند و اما مابقی نبی تبلیغی بودند. لذا اگر از ما بپرسند چه کاره هستی، می‌توانم بگویم نبی تبلیغی در زمان غیبت ما طلبه‌ها هستیم. نبی تبلیغی که دو بال دارد، یکی بال تبلیغ و یکی هم بال تقوا و خشیت خدا و با این دو بال پرواز می‌کند و پرواز هم آدم ساختن است؛ خیال نکنید کم کاری است، بلکه در پیش خدا خیلی بالاست. امام باقر «سلام‌الله‌علیه‌« این آیۀ شریفه را برای ما طلبه‌ها معنا کردند:

    ...مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً ...﴿المائدة، 32﴾

    این آیه یک معنای ظاهر دارد که خدا به شخصیت انسانها احترام گذاشته است و می‌فرماید قیمت یک انسان مثل دنیاست. اگر او را بی جهت بکشند، مثل اینست که دنیا را کشتند و اگر در شرف مرگ باشد و او را زنده کنند، مثل اینست که جهان را زنده کردند. قیمت یک فرد، دنیاست.

    معنای دوم را امام باقر برای ما کردند و فرمودند اگر بتوانی یک نفر را بسازی، مثل اینست که جهان را ساخته باشی. یعنی یک جوان پای منبر ما متنبّه شود و به راستی دست از شرارتش بردارد و به راستی رابطه عاطفی با خدا پیدا کند و در راه بیاید، (وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً). بله اگر عالمی هم فاسق شد و العیاذبالله کسی را یا با گفتارش و یا با کردارش منحرف کرد، مثل اینست که جهان را کشته باشد.

    روایتی را از حضرت امام نقل می‌کنم که بعضیها در جهنم به اندازه‌ای بوی گند می‌دهند که جهنمی‌ها آزرده خاطر می‌شوند و شکایتش را به خدا می‌کنند، و از یکی از آنها عالم بی عمل و عالمی است که مردم را با گفتار و کردارش منحرف کند. بعد ایشان می‌گفتند گنداندن جهنم اینگونه است که گاهی اطراف خودش را می‌گنداند و گاهی توسعه پیدا می‌کند و گاهی همۀ جهنم را می‌گنداند. بعد می‌فرمودند ببینید ما طلبه‌ها چقدر سعۀ وجودی داریم. حال اگر سعۀ وجودی ما به اندازه‌ای باشد که زن و بچه‌مان را به روحانیت بدبین کنیم و با اخلاق بدمان زنمان به آخوند بدبین شود و با کردار بدمان، بچه‌هایمان به روحانیت بدبین شوند، این اطراف خودش را می‌گنداند اما یک دفعه با اعمال زشتش یک دهی یا شهری را منحرف می‌کند و یک دهی را بدبین به روحانیت می‌کند، این یک شهر را می‌گنداند. گاهی سعۀ وجودی او زیاد است و یک مملکت را خراب می‌کند و می‌گنداند. در همۀ جهنم را می‌گنداند. معلوم است وقتی قدر خیلی بالا باشد، مسئولیت هم فوق العاده بالاست. علی کل حالٍ هدایت تشریعی دست ماست و خدا به ما داده است و بالاترین همۀ نعمتهاست. اگر خدا دنیا و آنچه در دنیاست به یک نفر بدهد اما تبلیغ را از او بگیرد، خزلان و بدبختی است. اما اگر هیچ نداشته باشد اما بتواند آدم بسازد و تبلیغ کند، مسلّم ارزشش از دنیا و آنچه در دنیاست، بالاتر است.

    این معنای امام باقر خیلی خوب است که (مَنْ أَحْيَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً) اگر بتوانیم یک نفر را از حال انحراف بیرون آوریم، مثل اینست که دنیا را زنده کرده باشیم. خوشا به حال عالم با عمل که بتواند مردم را بسازد.

    می‌خواستم دربارۀ هدایت عنائیه صحبت کنم، امیدوارم خدا توفیق دهد هفتۀ آینده درباره‌اش صحبت کنم. انشاء الله

    صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365