اشتياق جوانان به ظهور
آقاى بانكى: اتفاقاتى كه در دوران حاضر
مىافتد، حالاتى را ايجاد مىكند كه همه را بيش از پيش منتظر حضرت كرده است. گويى
ما در عصر ظهور به سر مىبريم. الان احساس مىشود كه ما در بينالطلوعين ظهور حضرت
به سر مىبريم. ظهور اينقدر نزديك شده كه آرامآرام، گرمى طلوع خورشيد و نورانيت
آن دارد هويدا مىشود. غوغاهاى جهانى، صحبت از غبار اسب فارس الحجاز دارد. دنيا
طورى شده كه بيشتر از هر موقعى، همه را ياد مولايمان حضرت مهدى (عج) انداخته است.
در بين جوانها كه هستيم، در اين يكساله بيشتر از هر دورهاى، صحبت و اقبال نسبت به
موضوع مهدويت به چشم مىخورد. همه جا صحبت از حضرت مهدى (عج) است. زيارت آل ياسين
سرود جوانان شده است. وقتى جوانها را نگاه مىكنيم ياد اين روايت مىافتيم كه
«اصحاب المهدي شباب»
همه اينها فضايى را ايجاد مىكند و ما را به اين نكته مىرساند كه انشاءالله ظهور
نزديك است. امسال انشاءالله در بين جوانان شهر اصفهان در محضر استاد عزيز اخلاق
حضرت آيتالله العظمى مظاهرى هر هفته
حديث اهل نظر، ص: 4
دور هم جمع مىشويم و به ياد حضرت مهدى (عج)، خودمان را براى ظهور و طلوع
خورشيد حقيقت آمادهتر مىكنيم. در اين دوره طواف عشقى را شروع مىكنيم در زمينه
اين كه چقدر به ظهور نزديك شدهايم. علائم ظهور چيست؟ چه كنيم كه مهياى ظهور آقا
بشويم؟ اكنون وارد سؤالات مىشويم.
بوى ظهور مىآيد!
دوستان دلشان مىخواهد اين مطلب را كه به
صورت توصيفى گفته شد، از پايگاه علمى و روائى برايشان روشن شود كه مسأله ظهور با
حوادثى كه ما داريم مىبينيم، چقدر به ما نزديك است؟ آيا اين آرزويى كه همه ما
داريم كه در عصر ظهور باشيم، آيا اين حس، يك خيال و آرزو است يا مىتواند واقعيت
داشته باشد؟ آيتالله العظمى مظاهرى: اميدواريم به لطف حضرت ولى عصر (عج) بتوانيم
امسال مباحث ارزندهاى راجع به حضرت ولى عصر (عج) داشته باشيم. من درباره اين
سؤالى كه آقاى بانكى فرمودند، جملهاى ازحضرت امام عرض كنم؛ اين جمله، خيلى ارزنده
است، ايشان هميشه مىفرمودند: بايد انقلاب بشود و بعد اين انقلاب صادر شود.
مىفرمودند: مراد از اين كه انقلاب صادر شود، اين است كه ظلم ستيزى و عدالتخواهى
در ميان مردم منتشر شود، حاضر باشند براى اين ايده و عقيده جان بدهند. اما
هوچىكنها، اين حرف را به بازى مىگرفتند كه صدور انقلاب يعنى چه؟ ايشان در جواب
آنها مىفرمودند: انقلاب صادر شد بدون اينكه ما دربارهاش كارى كنيم و بخواهيم،
انقلاب صادر شد. بعداً معنا مىكردند كه «انقلاب صادر شد» يعنى، دنيا از اين نظام
و از اين انقلاب استقبال كرده است. به عبارت ديگر، دنيا ظلم ستيز شده است، دنيا
عدالتخواه شده است. لذا حضرت امام عقيده داشتند ظهور نزديك است و مىفرمودند: اگر
دنيا مخصوصاً
حديث اهل نظر، ص: 5
جوانها حالت ظلم ستيزى و عدالتخواهى پيدا بكند، ظهور نزديك مىشود. ظهور
حضرت ولى عصر متوقف بر اين است كه يك انقلابى
در جهان پيدا بشود و انقلاب يعنى يك آمادگى در زن و مرد، مخصوصاً جوانها، پيدا
بشود. اگر اين آمادگى پيدا بشود، ظهور محقق مىشود و قطعاً حضرت ولى عصر (عج)
تشريف مىآورند. در همين ايران مىبينيم استقبال جوانها راجع به حضرت مهدى (عج) و
ظهور آقا شعلهور و طوفانى شده است. همين اشتياق الان در دنيا هم هست. در ايران به
صورت دعاى ندبه و زيارت مسجد جمكران و مصيبت و مداحى درآمده، اما در دنيا به صورت
ديگر. مثلًا همين جنايتى كه آمريكا كرد، شما ديديد كه در دنيا چه سروصدايى راجع به
ظلم ستيزى پيدا شد؛ مخصوصاً در بين جوانان حتى در آمريكا. اگر آقاى بانكى گفتند كه
ظهور نزديك است، درست گفتند، بوى ظهور مىآيد. براى اينكه ظهور متوقف بر انقلاب
جهانى است، متوقف بر اين است كه مردم مخصوصاً جوانها مهيا بشوند، تهيؤ براى اينكه
پرچم حضرت مهدى (عج) را كه كاشف از ظلم ستيزى و عدالتخواهى است، روى كره زمين
افراشته كنند. در روايات همين را مىخوانيم. بيش از سيصد روايت از پيامبر و ائمه
طاهرين به اين عنوان داريم: «به يملأ الله الارض قسطاً وعدلًا بعد ما ملئت ظلماً
وجوراً» مهدى (عج) آن كسى است كه پرچم
عدالت به دست او روى كره زمين افراشته مىشود و ظلم كه سرتاسر جهان را گرفته است
نابود مىشود. من راجع به اين مطلب، 305 روايت از پيغمبر اكرم و ساير ائمه به اين
مضمون پيدا كردم. قطعاً بيش از اينهاست و از جمله خود آقا وقتى كه به دنيا آمدند،
حكيمه خاتون همين را مىگويد؛ مىگويد: آقا به سجده رفتند، بعد انگشت مبارك را كه
علامت پيروزى است، بالا گرفتند و اين جمله را فرمودند:
«بي يملأ الله الارض قسطاً و عدلًا بعد ما
ملئت ظلماً و جوراً
» من كسى هستم كه پرچم اسلام به دست من روى
كره زمى
حديث اهل نظر، ص: 6
افراشته مىشود و عدالت سرتاسر جهان را مىگيرد، بعد از آن كه ظلم سرتاسر جهان
را گرفته است. و لذا اين حالى را كه در دنيا مىبينيم و اين انقلابى را كه در جهان
مىبينيم، از آن بوى ظهور مىآيد و من از همه خانمها و آقايان تقاضا دارم كه راجع
به ظهور خيلى دعا كنيد.
ظهور صغرى و كبرى
آقاى بانكى: آيا همانطور كه ما قبل از غيبت
كبرى، غيبت صغرى داشتيم و امام زمان به تدريج غايب شدند و به معناى كاملش، اول
غيبت صغرايشان طى شد و بعد غيبت كبرى، آيا مىشود اين را براى ظهور هم در نظر گرفت
و بگوئيم قبل از ظهور كبرى، ظهور صغرى وجود دارد؟ اگر چنين چيزى وجود داشته باشد،
آيا ظهور صغرى به نسبت افراد فرق مىكند؟ مثلًا يك نفر ظهور صغرايش از پارسال شروع
شده و يكى از سال آينده شروع مىشود؟ اگر ممكن است، تعبير ظهور صغرى را نيز توضيح
بدهيد.
آيتالله العظمى مظاهرى: ظهور صغرى و ظهور
كبرى مربوط به فرد و اشخاص نيست؛ مربوط به دو نوع است. بحثى هست كه انقلاب حضرت
ولى عصر آيا دفعى است يا تدريجى؟ بعضى گفتهاند تدريجى است؛ به اين صورت كه آقا
امام زمان اول مىآيند و مدتها طول مىكشد تا بر كره زمين مسلط شوند. از 313 نفر
شروع مىشود و آن 313 نفر، به مرور زمان زيادتر مىشوند تا بالاخره به دست شيعه،
به دست مستضعفين، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مىشود. بعضى هم فرمودهاند:
انقلاب دفعى است، خرق عادت است. آقا امام زمان مىآيند و به يك شبانه روز با خرق
عادت مسلط بر كره زمين مىشود، طى شش شبانه روز استاندارهايشان را نصب مىكنند و
بالاخره دفعتاً و با خرق عادت، روى كره زمين مستقر مىشود. اما يك قول سومى بايد
گفت كه ظاهراً همين صحيح است كه انقلاب امام زمان هم تدريجى است و هم دفعى؛ تدريجى
است كه به آن مىگويند ظهور صغرى يعنى
حديث اهل نظر، ص: 7
مائيم كه بايد ظهور را به فعليت
برسانيم، مائيم كه بايد براى اينكه آقا امام
زمان بيايند، مهيا بشويم. اين تهيؤ ما بايد به تدريج پيدا شود كه اين تهيؤ راجع به
شيعه و كارگردانهاى امام زمان مثل شما است. بايد با تقوى و خودسازى به مرور زمان
مهيا بشويم تا آن مقدمه براى آمدن امام زمان فراهم شود. به اين مىگوئيم: ظهور
صغرى يا انقلاب تدريجى. اما ظهور كبرى و انقلاب دفعى آن است كه وقتى امام زمان،
كارگردان براى دنيا داشت، حتماً ظاهر مىشود؛ البته با خرق عادت و بدست شيعه. به
رهبرى ايشان، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مىشود.
انقلابى ديگر قبل از
ظهور
آقاى بانكى: وقتى كه به روايات ظهور نگاه
مىكنيم، صحبت از انقلابى است كه زودتر از ظهور رخ مىدهد. گاهى در اين روايات،
آدرسهايى هم داده شده است، مثلا سيدى از قم قيام مىكند، و روايتهاى گوناگونى كه گاهى
مبهم و گاهى خيلى مشخص به قضيه ايران و يا با تعبيرهاى مختلفى به اين منطقه اشاره
دارد و ظاهراً در بين اهل تسنن، اين روايات زيادتر است. در يكى از اين روايات، از
امام باقر (ع) نقل شده كه وقتى به اين انقلاب اشاره مىكنند، مىفرمايند: من اگر
اين دوران را درك كنم، خودم را مهياى صاحب اصلى اين امر مىكنم. آيا مىشود از اين تعبير آقا
استفاده كرد كه آن انقلاب، با ظهور حضرت، همعصر است؛ يا به يك بيان ديگر، آيا
مىشود اين انقلاب را يك فجر صادق دانست. اين روايات را تا چه اندازه مىشود به
انقلاب ايران قابل تطبيق دانست؟
حديث اهل نظر، ص: 8
آيتالله العظمى مظاهرى: اولًا به همه، مخصوصاً جوانها، بگويم كه ما روايات
فراوانى راجع به علامات ظهور داريم كه بحثها مىطلبد و انشاءالله ما در ضمن
صحبت، بحثخواهيم كرد، اما اين علامات ظهور هيچ كدامش نمىتواند براى ما يك علامت
حتمى باشد. به عبارتى ديگر همه اين علامتها، حتى علامت سفيانى، علامت آن سيد حسنى،
علامت دجال اولًا يك ابهامى دارد. نمىدانيم معنايش چيست. و ثانياً بر فرض كه
معنايش را هم بدانيم، اگر محقق بشود، آيا حتماً آقا مىآيد؟ آن هم معلوم نيست. آن
كه وظيفه ما است، اين است كه ما مهيا باشيم، يك سرباز مجهز باشيم و از نظر دل،
انقلاب داشته باشيم. بايد دعاى غريق را بخوانيم و راستى مصداق واقعى دعاى غريق
بشويم:
«يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت
قلوبنا علي دينك.»
يكى از سوء استفادههايى كه دشمن، مخصوصاً
بهايىها مىكردند، راجع به همين است كه علاماتى را كه مربوط به ظهور است، بيان
ميكردند و در مجالسشان از آن صحبت مىكردند. به جوانها مىگفتند: ببينيد! اين
علامت محقق شد، اما ظهور واقع نشد، پس اصلش دروغ است. خيلى بايد مواظب باشيم و در
حالى كه اين علامتها براى ما موجب اميدوارى است، نبايد يك دفعه طورى شود كه حالت
انحراف و يأس براى ما پيدا شود.
تعيين وقت ظهور
آقاى بانكى: در روايات به اين مسئله تصريح
مىشود كه:
«كذب الوقاتون
» نبايد كسى وقت تعيين كند. منتهى يك وقت آدم
اهل وقت تعيين كردن است، ولى يك اصطلاح ديگر هم هست كه مىگويند اهل تقريب هستيم؛
يعنى به اصطلاح با اين علائم و شواهدى كه در روايات يا در آثار مختلف به آن برخورد
مىكنيم، احساس
حديث اهل نظر، ص: 9
مىكنيم كه داريم نزديك و نزديكتر مىشويم. بعضى به همين هم ايراد مىگيرند و
مىگويند اگر نزديك بودن ظهور را احساس كنيم، اما بعد محقق نشود، ممكن است اعتقاد
ما را دچار خدشه كند. اين را هم اگر مىشود، توضيح دهيد.
آيتالله العظمى مظاهرى: اگر اين اميد، انسان
را به سر حد عشق به امام زمان و ظهور آن حضرت برساند، معلوم است كه خيلى خوب است.
اما شرط آن همين است كه يكدفعه حالت يأس پيدا نشود و اگر اعتقادات خودش را محكم
بكند كه اين احساسات نتواند ضربه به آن عقيده بزند، ظاهراً مانعى ندارد. بله، براى
عموم مردم كه عقايدشان احساساتى است، ممكن است اين جور احساسات براى آنها ضرر
داشته باشد. چيز ديگرى كه لازم است بيان شود اين است كه معناى ظهور و معناى تهيؤ
براى ظهور، اين نيست كه فقط آن احساسات باشد، بايد واقعاً از نظر علم و عمل يك
سرباز مجهزى باشد كه بتواند از كارگردانهاى امام زمان باشد، مخصوصاً جوانها و اين معلوم
است كه خيلى كار دارد.
ظهور عدالت و امنيت
آقاى بانكى: بحث بعدى در مورد معناى حقيقى
ظهور است؛ چيزى كه همه دارند ساعت شمارى مىكنند تا رخ بدهد. امروز مىخواهيم روى
خود مفهوم ظهور صحبت كنيم. روى اين مطلب كه آيا ظهور، ظهور يك شخص است؟ آيا صرفاً
آمدن يك امام يا يك ولى از اولياء الهى است؟ يا معنايى كه از ظهور در روايات بيان
مىشود و همگى در انتظارش نشستهايم، معنايى فراتر از اين دارد؟ اين ظهور، ظهور چه
چيزهايى است كه ما داريم انتظار آن را مىكشيم؟ و چه لوازمى دارد؟
آيتالله العظمى مظاهرى: از قرآن استفاده مىكنيم
كه 124 هزار پيغمبر آمده است براى اينكه عدالت اجتماعى در ميان مردم حكمفرما
بشود. قرآن در اين باره مىفرمايد: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم
الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا
حديث اهل نظر، ص: 10
الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس»
ما همه پيامبرها را با معجزه فرستاديم و علاوه بر معجزه با قانون نيز فرستاديم،
علاوه بر قانون همه آنها سمت قضاوت هم داشتند و در آخر آيه مىفرمايد: همه آنها،
سمت اجرا نيز داشتند؛ يعنى انبياء از طريق خدا هم قوه مقننه، هم قوه مجريه و هم
قوه قضائيه داشتند، هم قانون وضع مىكردند، هم قانون اجرا مىكردند و هم در مورد
اختلافهاى بين مردم، قضاوت مىكردند. علاوه بر اين، قرآن مىفرمايد: همه آنها
معجزه داشتند. حالا اين پيامبران با اين ابزارها براى چه مبعوث شدند؟ طبق اين آيه،
هدف از بعثت انبياء اين است كه يك عدالت اجتماعى در ميان مردم حكمفرما شود كه
خواه ناخواه لازمه اين عدالت اجتماعى، امنيت اجتماعى، امنيت اقتصادى و امنيت
فرهنگى است. لازمهاش اين است كه يك زندگى منهاى فقر و ناامنى و ظلم در جامعه
حكمفرما باشد. قبلًا هم گفتم كه بيش از سيصد روايت از پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين
صادر شده است كه حضرت ولى عصر (عج) مىآيد براى اينكه عدالت را در سراسر جهان
گسترش دهد. هدف ظهور، آن چيزى است كه همه انسانها مىخواهند، آن چيزى كه فطرت همه
انسانها طالب آن است و اگر مانعى برايشان نباشد، دنبال آن هستند.
آقاى بانكى: سؤالى كه پيش مىآيد اين است كه
چرا مثلًا در زمان پيامبر اكرم كه اشرف مخلوقات بودند، يا در زمان حضرت على (ع) كه
عدالت مجسم بودند، ظهور عدالت رخ نداد؟ چرا بايد اين قضيه متأخر بشود و مدتى خلأ
وجود اولياء از نظر ظهور فيزيكى و ارتباطى، ايجاد شود تا بعدها مردم ظهور عدالت
كلى را ببينند؟
آيتالله العظمى مظاهرى: حضرت امام (ره)
بارها راجع به اين سؤال، جواب مىدادند و مىفرمودند: همهپيامبرها آمدند كه عدالت
اجتماعى بياورند، اما نشد. مىفرمودند: در حالى كه انبياء خيلى كار كردند، اما
مخالفان، نگذاشتند در هدفشان موفق بشوند. اگر
حديث اهل نظر، ص: 11
ظالمان گذاشته بودند، عدالت حتماً جامه عمل مىپوشيد. قرآن مىفرمايد: هدف از
بعثت انبياء همه و همه، همين هدفى است كه آقا امام زمان دارد، همين هدفى است كه
صددرصد جامه عمل مىپوشد. قرآن شريف در اين تواريخى كه نقل مىكند نكتهها دارد.
يكى از نكتههايش همين است كه حضرت نوح مىخواست اين كار را بكند، به قول قرآن
حدود هزار سال هم زحمت كشيد،
اما نگذاشتند. حضرت موسى در ميان انبياء خيلى زحمت كشيد، خيلى خون جگر خورد، اما
بالاخره آن چه مىخواست، نشد. اگر از ما بپرسند كه از نظر قرآن، پيغمبر براى چه
مبعوث شده بود؟ بايد بگوئيم براى اينكه آدم بسازد. «هو الذي بعث في الامّيّين
رسولًا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة»
پيغمبر اكرم آمده با معجزه، آن هم قرآن، آمده براى اينكه آدم بسازد اما آن چه
مىخواست، نشد. آن اندازه هم كه محقق شد، بعد از مرگ پيغمبر اكرم خنثى شد و
بالأخره ائمه طاهرين، يكى پس از ديگرى آمدند، اما نشد. حتى كار رسيد به آنجا كه
حضرت ولى عصر (عج) مجبور شدند غايب شوند. ابتدا غيبت صغرى بود كه شايد بتواند در
آن غيبت صغرى كارى بكند ولى نگذاشتند. بعد هم غيبت كبرى جلو آمد و تا الآن نشده و
اگر يك تهيؤ به نام ظهور صغرى براى مردم حاصل بشود، قاعده لطف اقتضا مىكند كه
حضرت ولى عصر (عج) همان وقت بيايد. اين تهيؤ براى عدالت اجتماعى، براى اينكه ظالم
سركوب شود، براى اينكه يك امنيت صددرصد به معناى عامش در جامعه حكمفرما بشود،
لازم است. لذا از زمان حضرت آدم تا به الآن شنيده مىشود كه هر وقتى كه تهيؤى براى
همه مردم پيدا بشود، حتماً امام زمان مىآيد و در جلسه قبل گفتم كه اين
حديث اهل نظر، ص: 12
تهيؤ، تدريجى است، ما بايد اين تهيؤ را در دل پيدا كنيم. اما ظهور بايد دفعى و
خرق عادت باشد و به قول پيغمبر ظهور حضرت به يك شبانه روز تحقق پيدا مىكند.
غيبت، لطف خفى
آقاى بانكى: پس در واقع مىتوان گفت كه براى
تحقق عدالت كلى سه چيز لازم است: يكى امام عادل، يكى عطش عمومى عدالت و يكى هم
افرادى كه آمادگى اين را دارند كه امت اين امام باشند. براى تحقق عدالت در
دورههاى قبل، امام عادل بوده؛ حضرت على بودند، پيامبر بودند، ولى عطش عدالت،
جهانى نشده بود. همچنين امتى كه با آن بشود عدالت جهانى را ايجاد كرد، وجود نداشت
و داستان غيبت يك نوع محروميت از ديدار امام است كه انسانها به واسطه اين محروميت
به اين فكر بيفتند كه آن دو مقدمه ديگر رخ بدهد. وقتى آن دو مقدمه رخ داد، آن امام
عادل مىتواند عدالت كلى را ايجاد كند.
آيتالله العظمى مظاهرى: بله! حرف خوبى است.
غيبت كبرى در حقيقت يك لطف خفى از طرف حضرت ولى عصر و از طرف خداوند متعال است.
اين غيبت كبرى است كه اين تهيؤ را به انسانها مىدهد كه آقا بيايد و بواسطه آن،
ظلم ستيزى در جهان حكمفرما شود. لذا فرمايش شما بسيار فرمايش خوبى است و بنده هم
ضميمه مىكنم كه اصلًا غيبت كبرى در حاليكه براى ما سخت است، اما خود يكى از
الطاف
خفيه خداست. يك مصيبت كه در بطن اين مصيبت،
لطف خوابيده است و آن لطف، ظهور امام زمان است و اينكه عدالت و امنيت بهمعناى
واقعى در جامعه حكمفرما شود.
حديث اهل نظر، ص: 13
ظهور دين
آقاى بانكى: مفهوم عدالت عامتر از مفاهيم
دينى است و مخاطب آن كل مردم جهان هستند، يعنى چه ديندار باشند و چه ديندار
نباشند، چه مسلمان باشند و چه مسلمان نباشند. لذا همه تشنگان عدالت، چه آنهايى كه
با ايمانند و چه بىايمان، مخاطب اين ظهورند. اما ظهورى هم هست كه مربوط به خود
دين است. در قرآن فرموده: «ليظهره علي الدين كله» كه ظاهراً در روايات تصريح
كردهاند كه تأويل اين آيه جز در زمان ظهور امام زمان رخ نمىدهد. خود اين هم ظاهراً يك موهبت
جديدى است كه اختصاص به جنبه ايمانى دارد. لطفاً در اين زمينه هم توضيحاتى بيان
فرماييد.
آيتالله العظمى مظاهرى: بله! سؤال خوبى است
و توجه به اين مطلب هم ضرورى است. آن چه موجب مىشود آقا امام زمان بيايد، همان
است كه يك تهيؤ براى عدالتخواهى درست بشود. اما آقا امام زمان وقتى آمد، اول دين
مىآورد. به خاطر اينكه اگر دين نباشد، معنا ندارد عدالت بتواند محقق بشود. من يك
بحثى داشتم به نام كنترل غرائز كه چه چيزى مىتواند اين انسان را كنترل كند؟ اين
انسان بايد كنترل بشود، اگر كنترل نشود، غرائزش مزاحم ديگران و خودش است. در آن جا
فرضيههايى را نقل كردم، مثلًا عقل مردم كامل بشود، علم مردم كامل شود، تربيت مردم
عالى شود، قانون خوب حكمفرما شود، نظارت ملى حكمفرما بشود. همه اينها چيزهايى
است كه قطعاً كنترل مىكند اما هيچ كدام اينها نمىتواند وقتى يكى از غرائز انسان
طغيان بكند، او را كنترل كند. اما يك چيز مىتواند در همان حالى كه اين انسان
حديث اهل نظر، ص: 14
طغيان كرده است، او را كنترل كند و آن ايمان است، آن هم ايمان عاطفى نه ايمان
عقلى و علمى. ايمان عاطفى است كه مىتواند عدالت اجتماعى صددرصد بياورد. ما اگر
عدالت اجتماعى مىخواهيم، بايد اين جامعه را كنترل كنيم و هيچ چيز نمىتواند جامعه
را كنترل كند جز دين، آنهم دين احساساتى و قلبى. وقتى حضرت ولى عصر (عج) مىآيند،
اول مردم را مؤمن مىكنند. به دنبال اين ايمان است كه عدالت اجتماعى و امنيت
اجتماعى در جامعه حكمفرما ميشود. اگر ما فقط عدالت را بخواهيم اما اين را
نخواهيم، مسلماً نمىشود. لذا همان چيزى كه شما فرموديد، در قرآن نيز آمده است:
«هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون»
ظهور عقل و معرفت
آقاى بانكى: در دين، بخصوص دين اسلام و بخصوص
معارف تشيع تأكيد مىشود كه آن عنصرى كه در دين خيلى مهم است، عنصر معرفت و بصيرت
است. خداوند در قرآن به پيامبر مىفرمايد: «قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيرة من به سوى خدا، بر اساس بصيرت
دعوت مىكنم و اينقدر بر روى عقلانيت در دين ما تكيه شده است كه در مجامع حديث ما
مثل اصول كافى، باب اول را باب عقل و جهل قرار دادهاند. لذا دين، ظهور كلى پيدا
نخواهد كرد مگر اينكه بصيرت عميق و عقلانيت ويژهاى در ديندارها درست شود. در
روايات مىخوانيم كه امام زمان تا ظهور پيدا مىكنند، خداوند دستش را روى سر مردم
قرار ميدهد و عقول مردم
حديث اهل نظر، ص: 15
چندين برابر مىشود.
آيا مىشود تعبير كرد كه يكى از اقسام ظهور، ظهور عقل و معرفت است، ظهور عقلانيت
است؟ به نحوى كه بعضاً در روايات مىبينيم كه مثلًا بعضى آيات قرآن را مىگويند:
اين مربوط به متعمقين آخرالزمان است،
همه درك نمىكنند و در واقع، آن انتظارى كه ما داريم كه عقل به آن ثمره نهايتش
برسد، در ظهور حضرت رخ خواهد داد؟
آيتالله العظمى مظاهرى: اين روايتى كه هست
كه وقتى آقا بيايد و دست روى سر مردم بكشد، عقلشان چند برابر مىشود، اين، دو معنا
دارد. يك معنايش اين است كه انسان اگر موانع نداشته باشد، عقلش كار مىكند و نبوغش
براى خودش و ديگران استفاده دارد. مثلًا يك جوان وقتى كه موانع نداشته باشد و از
نظر تشكيل خانواده، از نظر ارضاى غرايز و از نظر اقتصادى در رفاه باشد، معلوم است
فكرى كه مىكند خيلى بالاتر از كسى است كه هزار مانع داشته باشد. معناى اينكه خدا
عقل مردم را چند برابر مىكند، اين است كه وقتى عدالت اجتماعى سراسر جهان را گرفت،
وقتى ظلم و فقر در جهان نبود، وقتى موانع براى انسانيت در جهان نبود، اين انسان
چند برابر مىتواند فكر كند تا وقتى كه موانع در كار باشد. آن وقت عقل و فطرت مردم
بيدار است. به همين جهت دين را مىيابد، نه فقط خدا را. اين يك معنايش است كه
ظاهراً همين معنا هم بايد باشد. يك معنايش هم اين است كه قبلًا گفتم كه ظهور كبرى
با خرق عادت همراه است.
حديث اهل نظر، ص: 16
ظهور صلح جهانى
آقاى بانكى: يكى از دغدغههاى مصلحان جهانى،
صلح جهانى و امنيت جهانى است. در جلسهاى كه دو سال قبل رهبران اديان و
نمايندگانشان در سازمان ملل داشتند، همه پيامشان صلح و امنيت بود. ظاهراً بشر، هيچ
وقت به صلح جهانى نمىرسد مگر بعد از ظهور آقا امام زمان. مىشود اين را يكى ديگر
از جنبههاى ظهور دانست؛ يعنى ظهور صلح جهانى. ظاهراً در روايات نكات بسيارى در
اين زمينه گفته شده، حتى مثلًا مىگويند: حيوانات گوشتخوار، ديگر گوشتخوار نيستند،
يعنى بين گوسفند و گرگ هم ظاهراً آشتى داده مىشود.
اين را مىخواستيم بيان كنيد كه آيا اين صلح بين
ما انسانهاست يا بين اكوسيستم حيوانات هم رخ مىدهد؟
آيتالله العظمى مظاهرى: مسلماً نه! اين از
باب تشبيه است؛ يعنى براى اينكه بفهمانند كه امنيت سرتاسر جهان است و ديگر
دغلبازها در حاليكه دغلند، حقهبازها و درندهها در حاليكه از نظر سيرت
درندهاند، جرأت درندهگى ندارند، تشبيه شدهاند به گرگ و گوسفند. يعنى آن گرگها
كه در زمان ما درندگى مىكنند، ديگر اين درندگى در آن زمان نيست و گرگ و ميش در يك
صحرا مىچرند؛ يعنى همه انسانها از يك امنيت صددرصدى برخوردارند. لذا اين رواياتى
كه هست، درست است، اما كنايه است. معنايش اين است كه يك عدالت اجتماعى صددرصد بر
جهان حكمفرما مىشود، كسى نمىتواند حق كسى را بخورد، كسى ديگر جرأت ندارد به كسى
تجاوز بكند و يك امنيت اجتماعى در جامعه حكمفرماست. اصل مطلب درست است، صلح كل
هم
حديث اهل نظر، ص: 17
بايد باشد، اما صلح كل يك مصلح را مىطلبد، يك معصوم را مىطلبد، يك كسى را كه
خود صددرصد عادل باشد.
ظهور طبيعت
آقاى بانكى: مصداقى از ظهور مربوط مىشود به
طبيعت؛ باز در روايات داريم كه به فرمان حضرت، زمين دفائن خود را بيرون مىريزد.
گنجينههاى زمين و معادن زمين، رو مىشود يا بيابانها سرسبز مىشود. دلمان مىخواهد روى ظهور
طبيعت هم نكاتى را بيان بفرمائيد.
آيتالله العظمى مظاهرى: اين هم باز كنايه
است؛ يعنى اينكه گنجها بيرون ريخته مىشود، معنايش اين نيست كه وقتى آقا آمد، آنجا
كه گنج است، آنجا كه معدن است، خودش را يبرون مىريزد يا مىنماياند كه من معدنم،
بياييد مرا استخراج كنيد. ظاهراً معنايش اين است كه وقتى امام زمان مىآيد، مردم
فعال هستند. آنچه اسلام روى آن خيلى پافشارى كرده، كار و فعاليت است، اين كه دولت
بايد براى جوانها كار ايجاد بكند، همه مردم فعال باشند. من خيال مىكنم اينجور
روايات هم كنايه است. ظهور طبيعت به اين معنا نه خرق عادت است و نه معجزه. ظهور
طبيعت بدست مردم، با علم مردم، با كاردانى و كارگرى مردم پيدا مىشود و آن طبيعت
انسانها را صددرصد مستغنى مىكند.
حديث اهل نظر، ص: 18
ظهور خلافت الهى
آقاى بانكى يكى از جنبههاى ظهور حضرت در آيه
«وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض» بيان شده است. در اين آيه،
خلافت كسانى را كه اهليت خلافت دارند، مشروط به دو چيز كرده: ايمان و عمل صالح. در
روايات يكى از مصاديق بارز اين آيه را ظهور حضرت مهدى (ع) دانستهاند. از همين جا مىشود استفاده
كرد كه يكى از جنبههاى ظهور، ظهور خلافت كليه الهيه است. سؤالى كه براى ما در اين
زمينه پيش مىآيد، اين است كه اين شرطى كه در اين آيه
گذاشتهاند، آيا شرط كامل است؟ يعنى در هر
دورهاى كه مؤمنين نتوانستند يا انسانهاى خوب نتوانستند خليفه شوند، مىشود از اين
آيه استفاده كرد كه يا ضعف، در ايمانشان بوده يا ضعف در عمل صالحشان؛ يا اينكه نه!
امكان دارد ايمان و عمل صالح باشد ولى شرايط ديگرى هم براى ظهور خلافت باشد كه رخ
نداده است.
آيتالله العظمى مظاهرى: اين آيه استخلاف، يا
بهترين يا از بهترين آيات درباره ظهور حضرت ولى عصر (عج) است كه اين آيه خيلى ظاهر
و هويدا مىفرمايد كه اين شيعه اگر متقى باشد، اين خلافت روى زمين را حتماً پيدا
مىكند. اما صورت خوبى كه آيه شريفه پيدا كرده است، اين است كه يك آمال و آرزوهايى
از انسانها بيان مىكند و آن اين كه هر انسان با وجدانى، هر انسانى كه فطرتش بيدار
باشد، اولًا دلش مىخواهد كه فطرتش، آن ايدهاش جهانى شود و مىخواهد كه موانعى
براى انتشار اين آرزو نباشد و قرآن مىفرمايد: اين آرزوى شيعه، قطعاً جامه عمل
مىپوشد. قرآن مىفرمايد: ما علاوه بر اين كه او را خليفه روى كره زمين مىكنيم و
حكومت جهانى مال اوست، تشيع او هم جهانى مىشود. بعد چيزى كه به كار رفته است، اين
است كه شيعه
حديث اهل نظر، ص: 19
مىخواهد شيعهگرى جهانى بشود، اما ظلم و ناامنى نباشد، عدالت اجتماعى سرتاسر
جهان حكمفرما باشد. قرآن مىفرمايد: اين هم حتماً مىشود. «و ليبدلنهم من بعد
خوفهم أمنا»
بعد از آنكه خوف ناعدالتى و ظلم جهان را گرفته است، بدست اين شيعه عدالت اجتماعى
هم سرتاسر جهان را مىگيرد، امنيت اجتماعى، امنيت اقتصادى، امنيت فرهنگى سرتاسر
جهان را مىگيرد. نكته مهم اين است كه چه شيعهاى؟ كه خداوند مىفرمايد شيعه متقى
«الذين امنوا و عملوا الصالحات»
ايمان تنها هم نه، ايمان توأم با عمل صالح.
ايمان و عمل صالح،
زمينه ساز ظهور
آقاى بانكى: امام سجاد مىفرمايند
: «هم والله شيعتنا اهل البيت
» اين آيه به خدا قسم در حق شيعيان ماست
«يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا» اين كار بدست مردى از ما انجام مىشود «و هو
مهدي هذه الامه»
حال سؤالى كه براى ما خيلى مهم بود اين است كه اين ايمان و عمل صالحى كه در اينجا
گفته شده، دو شرط قطعى است يعنى اگر اين دو تا رخ بدهد بايد اين خلافت رخ بدهد يا
نه؟ و اگر اين طور باشد كه اين دو شرط قطعى است، نمىتوان عكس آن را نتيجه گرفت؛
يعنى هر دورهاى كه شيعه به اين خلافت نرسيده، معلوم مىشود كه يا در ايمان ضعيف
بوده يا در عمل صالح. و اگر معلوم شد كه اين دو شرط شرط قطعى است، آيا مىشود
نتيجه گرفت كه بهترين كار براى اينكه زمينه ظهور براى حضرت رخ بدهد، همين تقويت
ايمان و عمل صالح است؟
حديث اهل نظر، ص: 20
آيتالله العظمى مظاهرى: همينطور كه عرض كردم و در مباحث قبلى هم جواب دادم،
اگر شيعه حقيقتاً شيعه باشد، به اين معنا كه از نظر عقيده شيعه باشد، از نظر گفتار
شيعه باشد، از نظر كردار شيعه باشد حتماًبايستى به قاعده لطف امام زمانش را دارا
باشد. اين عبارت «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» مرحوم شيخ خواجه
نصيرالدين طوسى اشاره به همين است. اگر مىبينيد كه ما امام زمانمان غائب است،
امام نداريم، دسترسى به امام نداريم، اين «عدمه منا» ما مهيا نيستيم و تهيؤ ما به
اين است كه واقعاً از نظر عقيده شيعه باشيم، از نظر گفتار شيعه باشيم كه اين دو
قسمتش در جامعه شيعه
هست ولو كامل نيست. آنچه لنگيم، قسمت سوم
است؛ يعنى از نظر عمل و تهيؤ عملى. اگر واقعاً از نظر عمل شيعه باشيم، مسلماً
برخدا واجب است كه امام زمان را به ما برساند. به اين مىگويند: قاعده لطف. و عرض
كردم با اين آيه شريفه احتياج به روايت هم نداريم. روايتى كه ايشان فرمودند نظيرش
زياد است كه در ذيل همين آيه يا آيات ديگر مىفرمايد: منظور شيعيان ما هستند. خود
همين آيه كلمه «منكم» دارد، مىگويد: شيعه، اما شيعهاى كه متقى باشد. همين شيعه
متقى را دو دفعه تكرار مىكند، مىفرمايد: «يعبدونني لا يشركون بي شيئاً» بعد هم از باب مثال دو سه تا
مصداق ذكر مىكند: يكى «اقيموا الصلوة» و ديگرى «آتوا الزكوة» هم رابطه محكم با
خدا و هم رابطه با مردم- و سوم «اطيعوا الرسول» كه اين اطاعت غير از آن
اطاعت اول است كه در زمان ما، اطاعت از حكومت اسلامى يعنى ولايت فقيه است.
ظهور كمال انسان
آقاى بانكى: در رابطه با خلقت انسان غايتى
وجود دارد. به طور كلى ما اين غايت را مىگوئيم كمال. بنده به يك حديثى برخورد
كردم كه جزء احاديث دشوارتر
حديث اهل نظر، ص: 21
مهدويت است كه در كتاب منتخب الاثر، 123 منبع براى اين حديث ذكر كرده بود كه
خيلى از آنها اهل تسنن بودند، حديث اين است كه: اگر از كل عالم يك روز باقى بماند،
آن روز آنقدر طول مىكشد تا حضرت مهدى (عج) ظهور كنند.
آيا از اين كه تأكيد كرده كه اگر فقط يك روز باشد، اين روز نبايد تمام بشود تا اين
اتفاق بيفتد، مىتوان نتيجه گرفت كه ظهور حضرت يكى از مصاديق ظهور كمال و فلسفه
خلقت است. ظهور، غايت خلقت است، يعنى آن چيزى كه اصلًا برايش خلقت انسان مهيا شده
است؟
آيتالله العظمى مظاهرى: اين روايتى كه ايشان
فرمودند، نظيرش در روايات ما و در روايات اهل تسنن زياد است. الا اينكه اين
روايتها كنايه است و معنايش اين است كه حتماً بايد چنين باشد، حتماً آقا بايد
بيايد، حتماً بايد به دست شيعه، به دست مستضعفين، اين استكبار نابود بشود و به جاى
آن عدالت اجتماعى سرتاسر جهان را بگيرد. لذا در روايات ما بطور كنايه، براى اينكه
بفهمانند حتماً اين طور خواهد شد، مىفرمايند: اگر يك روز هم باقى باشد، بايد امام
زمان بيايد. براى اينكه اين وعده خداست و اما اينكه حضرت ولى عصر براى اين مىآيند
كه انسان را به كمال برسانند، خوب اين درست است. مسلم است كه وقتى حضرت ولى عصر
آمدند، انسان از نظر ماديت ترقى مىكند، مىرسد به آنجا كه علم 70 برابر مىشود.
اين هفتاد هم از باب مثال است؛ شايد بتوانيم بگوييم هفتاد ميليارد برابر مىشود.
لذا يك خرق عادتى است، يك عملى است كه ما الآن سرمان نمىشود، بايد بيايد اين علم را
به ما بدهد تا بفهميم. از نظر كمال
علمى، بالا مىرود و به انتها مىرسد. از نظر
كمال
حديث اهل نظر، ص: 22
اجتماعى، كه امنيت و عدالت باشد، به انتها مىرسد، يعنى مافوق عدالت در جهان
حكمفرما مىشود. از نظر انسانيت هم چنين است آنها كه معلمشان امام زمان باشد، به
مطلوب مىرسند. اينها مسلم است. اما اين كه بگوئيم امام زمان مىآيد براى اينكه
انسان را كامل بكند، در رواياتكم آمده، ولى گفتنش مانعى ندارد.
ظهور قرآن
آقاى بانكى: ما در رابطه با قرآن كريم عقايدى
داريم كه هم نص قرآن بر آن دلالت دارد و هم روايات زيادى بر آن تأكيد مىكند؛ مثل
تعابيرى چون «تبياناً لكل شيء قرآن روشنگر هر چيزى هست. يا
در روايات زيادى داريم كه «ع لم ما كان و ما يكون و ما هو كائن» در قرآن هست. اين طور معرفى قرآن با آن
چيزى كه ما حالا داريم از قرآن استفاده مىكنيم، خيلى متفاوت است، يعنى ما الآن
اين چيزها را از قرآن نمىبينيم، طبق عقيدهمان و طبق قرآن باور داريم كه «تبياناً
لكل شىء» است ولى هنوز اين ويژگى قرآن ظاهر و هويدا نشده. آيا مىتوان يكى از
مصاديق ظهور حضرت مهدى (عج) را ظهور قرآن نام گذاشت كه اين جور چيزها كه در قرآن
بوده و به اصطلاح بيان شده ولى هنوز بر بشريت ظاهر نشده، در دوران حضرت ظاهر
مىشود؟
آيتالله العظمى مظاهرى: بله! اين حرف خيلى
بحث دارد. ابنعربى يك جملهاى دارد كه جمله خوبى است. مىگويد: 700 تفسير تا حال
بر قرآن نوشته شده، اما قرآن هنوز بكر است. استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى (ره)
و همچنين حضرت امام (ره)
حديث اهل نظر، ص: 23
مىفرمودند: از وقتى كه ابن عربى اين جمله را گفته تا الآن، بيش از 700 تفسير
ديگر اضافه شده است، اما هنوز قرآن بكر است. انصافاً چنين است. يعنى ما از قرآن يك
قطره از دريا بيشتر نتوانسته ايم استفاده كنيم و نخواهيم توانست. بايد مبين قرآن
بيايد، همان كه قرآن مىفرمايد: ما قرآن را نازل كرديم «لتبين للناس ما نزّل
إليهم»
بايد مبين بيايد تا قرآن معلوم بشود و آنكه خودش مثل قرآن است، بايد قرآن را تفسير
كند. معلوم است در زمان امام زمان علم به انتها مىرسد و قرآن شريف تفسير مىشود.
ظهور اسماء و صفات
الهى
آقاى بانكى: حالا كه بحث به اينجا رسيد، به
يك مرحله ديگر از ظهور وارد بشويم. ما مىدانيم كه خداوند هيچ وقت به ذهن نمىآيد
و هر چه از او توصيف كنيم و در ذهن بگيريم، باز او غير از خداست و به ما گفتهاند
كه آنچه از خدا ظاهر مىشود، چيزى جز تجليات الهى در اهل بيت نيست. اهل بيت مجمع
همه اسماء و صفات و ظهور اسماء و صفاتند. آيا مىشود اين طور بيان كرد كه ظهور
حضرت مهدى (عج) يك معنايش ظهور اسماء و صفات الهى است به طور كلى، به اين معنا كه
در دورههاى قبلى چنين چيزى رخ نداده. زمان پيامبر هم، اين ظهور بوده است، ولى
براى ما خلايق درك اين اسماء و صفات در دوران ظهور حضرت مهدى (عج) به مراتب بيشتر
خواهد شد؟
آيتالله العظمى مظاهرى: اين دوتا حرف دارد.
يك حرف اينكه چرا پيغمبر اكرم يا ائمه طاهرين براى مردم نگفتند؟ به خاطر اين كه
لياقت نبود، نگفتند. اميرالمؤمنين (ع) مىرفتند درد دلشان يا علمشان را به چاه
مىگفتند. اگر يك كسى را پيدا مىكردند مثل ميثم تمار، هر چه ظرفيت داشت به او
مىدادند. ميثم تمار چهار سال بيشتر
حديث اهل نظر، ص: 24
خدمت اميرالمؤمنين نبود و در اين مدت علم بلايا و منايا را ياد گرفت و وقتى سر
دار رفت، آن جملهاى را كه اميرالمؤمنين روى منبر مىگفت، گفت. گفت: مردم! بيائيد
از من بپرسيد، از هر چه مىخواهيد، از علم ما كان و ما يكون و ما هو كائن. معلوم
مىشود كه انسانها اگر رابطهى با ولايت پيدا بكنند، به خيلىجاها مىتوانند
برسند. بعد از اميرالمؤمنين هم يكى پس از ديگرى ائمه طاهرين يا زندان
بودند و يا محصور بودند يا اينكه مثل امام
صادق مجبور بودند براى مردم، فقه بگويند. اما وقتى آقا امام زمان مىآيند، همه اين
موانع رفع مىشود، تهيؤى هم پيدا مىشود. در روايات زياد داريم كه پيغمبر اكرم به
شماها مىنازيدند، به سلمان مىگفتند كه عدهاى از قوم تو (ايرانيها) مىآيند و
خيلى چيز سرشان مىشود و انشاءالله از قرآن هم به
خوبى استفاده مىشود. اصلًا اين ظهور مربوط به شيعه است. فهم و شعور شيعه، ذوق شيعه،
عرفان شيعه، در اين چيزها انصافاً خيلى بالاست. اميدواريم كه آقا امام زمان بيايد
و ما درك بكنيم. آنچه من دارم مىگويم، يك قطره از درياى وجود امام زمان و از
درياى علم امام زمان است.
نقش ما در تعجيل ظهور
آقاى بانكى: سؤال مهم ديگرى كه براى ما مطرح
ميشود، اين است كه ما براى ظهور آقا چه كار مىتوانيم بكنيم. آيا ظهور يك پديدهاى
است طبيعى كه هر موقع وقتش برسد، رخ مىدهد و ربطى به ما ندارد؟ يا اين طور نيست.
در واقع ما دوست داريم بدانيم كه چه كار مىتوانيم براى اين قضيه بكنيم؟ آيا ما
مىتوانيم در جهت جلو افتادن امر ظهور، كارى انجام بدهيم؟
حديث اهل نظر، ص: 25
آيتالله العظمى مظاهرى: سؤال، سؤال خوبى است. يك جملهاى به همه شما عرض كنم
و از طرف شما جواب مىدهم كه حتماً با جواب من موافقيد. اگر آقا امام زمان امروز
آمدند و پرچم اسلام روى كره زمين افراشته شد، شما از آقا امام زمان چه توقعى
داريد؟ مىخواهيد چه شود؟ مسلماً مىخواهيد كه دين خدا روى كره زمين افراشته شود و
بر طبق آن عمل شود، مىخواهيد كه عدالت، امنيت و به عبارت ديگر قوانين اسلام
صددرصد پياده شود. بنابراين اگر ما مىخواهيم امام زمان بيايد، به خاطر اين است كه
از خدا اطاعت كنيم، همه از خدا اطاعت كنند. اگر ما مهدى (روحى فداه) را مىخواهيم،
براى اين است كه بنده خداست و اين بنده خدا مىتواند دين خدا را ترويج كند. اين
بنده خدا مىتواند عدالت اجتماعى و امنيت اجتماعى به معناى عامش بياورد. معناى
ظهور و اينكه ما منتظر ظهور باشيم، همين است. بايد خودمان را بسازيم، بايد مهياى
اين ظهور باشيم، بايد حالى در ما پيدا شود كه حاضر باشيم مثل امام حسين (ع) همه
چيزمان را فداى آن بكنيم. اين معناى ظهوراست. اگر اين تهيؤ پيدا شود، قطعاً امام
زمان مىآيند. ما قاعدهاى داريم در علم كلام به نام قاعده لطف و معناى قاعده لطف
اين است كه لازم است بر پروردگار عالم، براى اينكه انسان به كمال برسد، پيامبر
مبعوث كند. پروردگار عالم چون كه حكيم است و رحمت واسعه دارد، بر او لازم است بعد
از پيغمبر، امام مبعوث كند. لذا بزرگان مىگويند: ارسال رسل و انزال كتب و نصب
ائمه طاهرين براى امامت، اينها همه از قاعده لطف سرچشمه مىگيرد. چون خدا حكيم
است، چون خدا قدرت اين كار را دارد، چون خدا علم دارد كه اين كار خوب است و
بالاخره چون خدا جواد است و رحمت واسعه دارد، بايد ارسال رسل و انزال كتب بكند.
بايد بعد از پيغمبر، حضرت على (ع) و امامان ديگر را نصب به خلافت بكند. همان قاعده
لطف به ما مىگويد: اگر تهيؤ براى آمدن حضرت ولى عصر (عج) پيدا شود، بايد ظاهر
شوند؛ بر خدا لازم است او را ظاهر كند. بر مىگردد به آن غيبت صغرى كه با شما صحبت
كردم كه ما
حديث اهل نظر، ص: 26
دو تا ظهور داريم: 1) ظهور صغرى كه دست ماست كه اسمش را گذاشتيم انقلاب تدريجى
2) آن ظهور كبرى است كه اسمش را گذاشتيم انقلاب دفعى. اگر ما مهيا شويم و آن
ايثار، گذشت و فداكارى كه لازم است در ما موجود شود، همان وقت حضرت، مىآيند.
شاخصههاى تهيؤ
آقاى بانكى: ما وقتى كه به خودمان نگاه
مىكنيم تا حدودى اين تهيؤ را در خودمان مىبينيم و در جامعه خودمان مىبينيم يا
در دورههاى تاريخ مىبينيم، ولى بعد مىبينيم آقا ظهور نكردند. خيلى وقتها بشر
احساس آمادگى كرده ولى بعد معلوم شده كه فقط ادعا كردهولى واقعيت اين طور نبوده.
اگر ممكن است، شما شاخصههايى معرفى كنيد كه ما حداقل طبق آن شاخصهها خودمان را
امتحان كنيم. بدانيم كه ما اين چيزها را كم داريم و اين كار را بايد انجام دهيم كه
آمادگىمان محرز شود.
آيتالله العظمى مظاهرى: آمادگى، گاهى
احساساتى است كه خوب است. انصافاً همه شما عزيزان، عشق به اين داريد كه آقا امام
زمان بيايند. راستى هم آقا امام زمان را تا سر حد عشق دوست داريد. در اين مورد هيچ
اشكالى نيست. همه شما كه اينجا آمدهايد، عشق به امام زمان شما را اين جا آورده
است. براى اينكه جملاتى راجع به حضرت مهدى (عج) بشنويد. به اين مىگويند: آمادگى
احساساتى كه خيلى خوب است. كاربرد هم دارد و نيروى كنترل كننده هم هست. اما آن
آمادگى كه من گفتم، غير از اينهاست. اين كه ايثار و گذشت و فداكارى داشته باشيد و
حاضر باشيد همه را براى حضرت مهدى (عج) بدهيد. يكى دو تا مثال در اين مورد مىزنيم
كه واقع هم شده. مرحوم آقا باقر بهبهانى يكى از مراجع بزرگ تقليد است. خيلى بزرگ
است و خدمت به دين هم خيلى كردند. ايشان مدتى در بهبهان بودند و خدمت كردند و يك
مدتى در كرمانشاه واقعاً كار كردند. مدتى هم اصفهان بودند و در اصفهان هم واقعاً
كار كردند. بعد هم در اواخر عمر رفتند كربلا و در آنجا مكتب اخبارىگرى را نابود
حديث اهل نظر، ص: 27
كردند و مكتب اصولگرايى را جلو آوردند و علم اصول را كه پايه فقه است، اين
مرد بزرگ در كربلا، نجف و عراق پايهريزى كرد. ايشان يك وقتى در اصفهان منبر
مىرفت. روى منبر يك جمله گفتند: اگر امام زمان بيايد، معلوم نيست شما پذيرا
باشيد. به مردم برخورد كه چرا آقاى بهبهانى، اين مرجع بزرگ اين حرف را زدند و حتى
رسيد به آنجا كه وقتى همه رفتند، خادم مسجد، خيلى به ايشان جسارت كرد. اتفاقاً
خادم خوابيد و خواب ديد كه امام زمان، ظهور كردند. خوشحال شد و آمد در خدمت امام زمان.
به حضرت گفت: آمدم كه در ركاب شما مهيا شوم. حضرت فرمودند: آيا حاضرى به خاطر من
از همه چيزت بگذرى؟ گفت: بله آقا! فرمودند: مال تو شبههناك است و بايد همه آن را
پس بدهى، حتى لباسهايت را. لباسها را كَند و فقط در خدمت امام زمان، يك شلوار
داشت. آقا امام زمان فرمودند: خوب اين خانمى را هم كه دارى، به اين دليل عقدش درست
نيست. گفت: خوب! آن را هم رها كردم. گفت: خوب! اين بچهها هم شهبهناك هستند. اين
شمشير را بگير، گردن بچههايت را بزن! تا به اينجا رسيد، گفت: تو امام زمان كه
نيستى هيچ، سيد هم نيستى! تو به درد نمىخورى! ناگهان از خواب بيدار شد. آمد روى
دست و پاى مرحوم بهبهانى افتاد و تضرع و زارى كرد و گفت كه فهميدم تو چه مىگويى.
اين خواب است، نمىگويم حجت است. توجه داشته باشيد وقتى كه امام زمان بيايند، هيچ
كس را نمىكشند الا خارهاى سر راه را. مال هيچ كسى را مصادره نمىكنند. آقا امام
زمان بيايند، زن كسى را از كسى نمىگيرند. اين خواب است. اما اين خواب يك چيزى به
عامه مردم و خادم آقا فهماند. اينكه گذشت و ايثار و فداكارى غير از اينهاست. بايد
مثل زهير باشند در كربلا. بايد مثل اصحاب امام حسين (ع) باشند. آن 313 نفر مثل اصحاب
امام حسين (ع) هستند.
آقاى بانكى: چه كنيم تهيؤ احساساتى را تبديل
به تهيؤ واقعى كنيم؟
حديث اهل نظر، ص: 28
آيتالله العظمى مظاهرى: قدم اول، تقيد به ظواهر شرع است. اهميت به واجبات
صددرصد و اهميت به مستحبات به اندازهاى كه ضرر به كارتان نخورد. عمده، اجتناب از
گناه است و كمكم برسد به ترك مكروهات و شبهات. اگر سير و سلوك مىخواهيد، اين قدم
اول است. اگر مهدى (عج) مىخواهيد، اين قدم اول است. اگر سعادت دنيا و آخرت
مىخواهيد، اين قدم اول است.
بداء در ظهور
آقاى بانكى: حاج آقا مطلبى است در عقايد شيعه
كه جزء عقايد اختصاصى شيعيان هم هست به نام «بداء» كه معتقديم گاهى اتفاقى، قرار
است بيفتد، اما به خاطر اعمال ما يا جلو مىافتد و يا به تأخير
مىافتد يا اصلًا محو مىشود. «يمحو الله ما
يشاء و يثبت»
باز در روايات مىبينيم كه مسئله بداء در ظهور مهدى (عج) نيز موضوعيت دارد؛ يعنى
ممكن است ظهور جلو و عقب بيفتد به خاطر كارهاى ما. حال، اگر چه اعمالى مرتكب شويم،
باعث مىشود ظهور عقب بيفتد؟ يعنى آن گناهان و آن كارهايى كه باعث مىشود ظهور عقب
بيفتد، چيست؟
آيتاللّه العظمى مظاهرى: سؤال خوبى است.
مسئله بداء را اينجا نمىشود حل كرد. يك مسئله فوقالعاده علمىاست. مثل حضرت امام
كه در اين موارد خيلى وارد بودند، شايد در مسئله بداء بيش از دو ماه صحبت كردند،
آن هم صحبتهاى علمى. لذا بهتراست مسئله بداء را اينجا نياوريم. اما اصل فرمايش
ايشان فرمايشى بسيار متين است و آن اينكه بعضى اوقات نشانههاى ظهور پيدا مىشود،
آمادگىپيدا مىشود، اما به خاطر بعضى اعمال ناشايست بندگان به تأخير مىافتد.
حديث اهل نظر، ص: 29
تضرع براى ظهور
آقاى بانكى: موضوع ديگرى كه در روايات به آن
توجه مىشود، دعا و تضرع براى ظهور حضرت است، به نحوى كه دعاهاى بسيار
زيادى براى فرج داريم. شايد در بين ادعيه ما اينقدر كه در مورد فرج امام زمان دعا
داريم، در هيچ موضوع خاص ديگرى اين قدر دعا نداشته باشيم. به اين حالت تضرع
مىگويند: استغاثه به امام زمان؛ واژه زيباى استغاثه را استفاده مىكنند. ضمنِ
بيان تأثير دعا و تضرع در ظهور آقا، در مورد ارتباط بين ظهور آقا و واژه استغاثه
توضيحى بفرماييد؟
آيتالله العظمى مظاهرى: يكى از چيزهايى كه
باعث مىشود آقا امام زمان بيايد، دعاى ماست، تضرع و زارى ماست، استغاثههاى ماست.
و همان طور كه تقوا مقدمه ظهور است و زمينه براى ظهور درست مىكند، دعا و زارى هم
مقدمه مىشود براى ظهور حضرت. به اين معنا كه ما دعا مىكنيم و دعا مستجاب مىشود
ان شاء الله و به واسطه دعاى شما جوانان، فرج آقا امام زمان نزديك مىشود و محقق
مىشود. بنابراين من از همه شما تقاضا دارم كه دعا را فراموش نكنيد و مخصوصاً بعد
از صلوات «و عجل فرجهم» را فراموش نكنيد. در نماز، هم در ركوع و سجده و قنوت، ذكر
صلوات را فراموش نكنيد و بعد از آن «و عجل فرجهم» بگوئيد. البته در تشهد نه! در
تشهد تعبدى است كه بايد صلوات بفرستيم بدون «وعجل فرجهم» و استغاثه به حضرت يعنى
اى كسيكه واسطه فيض هستى، از خدا اين فيض را بخواه كه ان شاءالله در زمان ما و به
رهبرى شما، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته شود، لذا استغاثه به امام زمان يعنى
استغاثه به خدا، يعنى استغاثه به واسطه فيض خدا و اراده امام زمان
حديث اهل نظر، ص: 30
همان اراده خداست و اراده خدا همان اراده امام زمان است «وما تشاؤون الا ان
يشاء الله»
استطاعت ظهور
آقاى بانكى: در روايات داريم كه مثل امام مثل
خانه كعبه است.
كعبه، ثابت است؛ ماهائيم كه فاصلهمان به آن نزديك و دور مىشود و به دور آن حلقه
مىزنيم و طواف مىكنيم. از اين مثل معلوم مىشود كه ظهور امام به اين است كه ما
چقدر به او نزديك شده باشيم، هر چه ما به سمت او نزديك بشويم، او بيشتر براى ما
ظاهر مىشود و همانطورى كه براى رسيدن به كعبه، استطاعت لازم است و تا فرد مستطيع
نشده، نمىتواند به زيارت خانه خدا برود، براى ظهور هم، استطاعت لازم است. ما
مىخواهيم استطاعت ظهور پيدا كنيم، ببينيم چه شرايطى هست تا ما همه براى ظهور امام
زمان مستطيع بشويم. مىخواهيم شرايط استطاعت ظهور را، به طور دقيق بررسى كنيم و
هيچ متنى، علمىتر و مبينتر از متن قرآن نيست. اگر در بين آيات قرآن برشى بزنيم،
در سوره كهف كه در ميان قرآن قرار دارد، عجيبترين داستان قرآنى در آن هست به نام
داستان خضر و موسى. در اين داستان، نكات عجيبى وجود دارد، خيلى از حقايق فكرى شيعه
را مىشود از لابهلاى عبارات و كنايات اين داستان درآورد و يكى از بستههاى مناسب
براى استفاده از قرآن كريم است كه انشاءالله به استمداد الهى، مىخواهيم ببينيم
در بحث استطاعت ظهور چه برداشتهايى از اين داستان عجيب مىتوان كرد. اين كه بحث
استطاعت ظهور را از اين داستان مىخواهيم برداشت كنيم، به قرينه خود داستان است.
وقتى كه جناب موسى از حضرت خضر
حديث اهل نظر، ص: 31
سئوال مىكنند كه اجازه هست كه من تابع شما شوم، پيرو شما شوم، جناب خضر
مىگويند: «انك لن تستطيع معي صبرا»
تو استطاعت لازم را ندارى. از همين واژه ما الهام گرفتيم ببينيم اين استطاعت چيست؟
من قبل از اينكه وارد داستان شوم و روى بندبند آيات داستان از آقا سؤالاتى بكنم،
با اين سئوال بحث را دنبال مىكنم كه آيا اين نوع مقايسه، مقايسه درستى است؟ آيا
اين برداشت درست است كه ما بين اين دو، مقايسهاى كنيم و عظمت مقام امام زمان را
نسبت به انبياى اولوالعزم متوجه بشويم؟
آيتالله العظمى مظاهرى: اولًا در باب
استطاعت، اصل مطلب گفته شد و همان تهيؤ يعنى استطاعت. ما اگر بخواهيم از ياران
امام زمان باشيم، بايد استطاعت داشته باشيم، اگر بخواهيم حضرت ولى عصر عجل الله
تعالى فرجه الشريف بيايند، بايد تهيؤ در جامعه باشد و شيعه هم بايد استطاعت اينكه
بتواند كارگردان زمان ظهور باشد را داشته باشد.
اما استفاده كردن از آيات حضرت موسى و حضرت
خضر؛ اولًا اين آيات، آيات عجيبى است و هر كسى از اين آيات، استفادهاى كرده است.
حضرت امام رضوان الله تعالى عليه مىفرمودند كه: «مسأله قضا و قدر، مسأله جبر و
تفويض، مسأله بداء، در اين سه، چهار آيه حل شده است.»
بعضىها از همين آيات شريفه، استفادههاى
اخلاقى كردهاند، بعضىها، استفاده سير و سلوكى كردهاند. و الآن آقاى بانكى
مىخواهند استفاده تهيؤ و ظهور حضرت را، از آيات بكنند و خوب هم هست، عالى است. ما
هر چه از قرآن بخواهيم و البته لياقت برداشت هم داشته باشيم، مىتوانيم برداشت
كنيم. و اين به تجربه براى من هم اثبات شده كه در مورد هر مطلب مهمىكه به قرآن
رجوع كردهام، براى آن مطلب
حديث اهل نظر، ص: 32
آيات فراوانى پيدا كردم. بنابراين فرمايش ايشان راجع به اين آيات سوره كهف و
استفاده كردن از لفظ استطاعت، بسيار به جا و خوب است، تا انشاءالله ببينيم به كجا
مىرسيم. برداشت از قرآن، يك برداشت فوقالعاده خوبى است، البته ظرفيت و تقوا و
ذوق قرآنى مىخواهد تا از قرآن استفاده بكنيم انشاءالله.
در جستجوى مهدى (عج)
آقاى بانكى: «واذ قال موسي لفتاه لا ابرح حتي
ابلغ مجمع البحرين او امضي حقباً» در اين آيه، حضرت موسى به
دوستش و وصيش، جناب يوشع مىگويد: سراغ كسى دارم مىروم كه حاضرم عمرم را در راه
بدست آوردن او بگذرانم، در تفسير آمده كه «حقباً» هشتاد سال يا هفتاد سال را
مىگويند. اين قدر مىگردم تا او را پيدا كنم، اين حالت تحسس، حالت انتظار و حالت
گشتن است كه اينجا حضرت موسى بيان مىكند كه واقعاً آدم وقتى كه يك حقيقتى را
بخواهد، بايد حاضر باشد تمام عمرش را، صرف آن كند. با اينكه حضرت موسى، پيامبر
اولوا العزم بود، خودش كليم الله بود، با خدا صحبت مىكرد، ولى با اين حال وقتى كه
متوجه اين عبد الهى شده بود، گفت: من بايد بگردم تا او را پيدا كنم. آيا مىتوان
از همين، اين حالت انتظارى را كه ما بايد داشته باشيم و اينكه به دنبال حضرت باشيم
را برداشت كرد يا نه؟
آيتالله العظمى مظاهرى: برداشت خوبى است. و
من تصديق مىكنم، الا اينكه عرض كردم از قرآن برداشتهاى فراوانى مىشود كرد. همين
جا، يك برداشت اين است كه اگر كسى، نور ولايت بخواهد، بايد اين نور ولايت در همين
دنيا در دل او رسوخ كند و حقيقتاً عاشق امام زمان باشد و مثل عاشق كه مىگردد به
دنبال معشوق، مثل پروانه كه مىگردد به دنبال شمع، اين طور دنبال امام زمان بگردد؛
به عبارت ديگر دنبال رضايت امام زمان بگردد. يك استفاده ديگر هم اين است كه اگر
كسى بخواهد عالم
حديث اهل نظر، ص: 33
بشود، بايد شاگردى كند، و اگر بخواهد شاگردى كند، بايد بگردد دنبال استاد. لذا
سير و سلوكىها مىگويند كه استاد مىخواهد، بدون استاد نمىشود و همين طور فقه و
فلسفه و علوم طبيعى. من از اين آيه استفاده مىكنم كه اگر امام زمان مىخواهيد،
معلم مىخواهد؛ يك معلم صددرصد مورد تأييد حوزهها، يك معلمىكه واقعاً راجع به
اعتقادات كار كرده باشد، ملا باشد. استاد مىخواهيم، بدون استاد نمىشود. بزرگان
در مورد اين استاد خيلى پافشارى دارند؛ يكى از علماى علم اخلاق مىگويد: اگر يك
عمر بگردم تا يك روز استاد پيدا كنم، جا دارد. ديگرى مىگويد: اگر نصف عمرم را
بگردم تا نصف ديگرش از استاد استفاده كنم، ارزش دارد. همين آيه شريفه مىفرمايد كه
تمام عمرم را اگر بگردم تا ولايت را پيدا كنم، تا معلم را پيدا كنم، جا دارد.
بنابراين استفاده ايشان را من قبول دارم.
ضرورت يافتن استاد
آقاى بانكى: حاج آقا، افرادى در همين مسير
استاد پيدا كردن، اسير دست يك عده آدم دغل و منحرفى مىشوند كه خود را استاد معرفى
مىكنند. آدم تا ريشهيابى و آسيبشناسى مىكند، مىبيند كه اغلبشان كسانى هستند
كه بالاى دست خودشان كسى را سراغ ندارند، يعنى در ذهنشان اين است كه من ديگرخودم
واصل شدهام، به نتيجه رسيدهام و هر چه برايشان صحبت مىكنيم كه مثلًا فلان صحبتى
كه شما مىكنيد را آيا از فلان عالم پرسيديد، يا با فلان بزرگوار صحبت كرديد،
مىگويد: نه! من اصلًا نيازى به اينها ندارم. آيا مىشود از همين آيه، همين آسيب
را متوجه شد كه حتى اگر آدم به مقام موسوى هم برسد، حتى اگر موسايى باشد كه پيامبر
اولوا العزم است و حتى صاحب يك شريعت است، باز هم «فوق كل ذي علم عليم». در هر
حديث اهل نظر، ص: 34
مرحلهاى بالاتر از خودش وجود دارد و بايد دستش را دراز كند و به بالاتر از
خودش تكيه كند؟
آيتالله العظمى مظاهرى: بله! من ابتدا به
شما جوانها، مخصوصاً شما خانمها نصيحت مىكنم كه مواظب باشيد كه گول شيطان جنى و
انسى را نخوريد؛ به عبارت ديگر مواظب باشيد احساسات شما راجع به امام زمان، عشق
شما راجع به امام زمان، شما را در چاه نيندازد. بعضى اوقات، همين عشق و احساسات،
شما را كور و كر مىكند. مىرساند به آنجا كه ناگهان يك آدم نفهمى، يك آدم
حقهبازى شما را به عنوان امام زمان برده است، خيلى مواظب اين باشيد.
و اما فرمايش ايشان؛ خوب معلوم است، اتفاقاً
علماى علم اخلاق، سير و سلوكىها، اينها مىگويند كه افراد عامى، معلم مىخواهند،
اما معلم عمومى؛ يعنى راجع به اخلاق، راجع به سير و سلوك، راجع به امام زمان اين
جلسات عمومى براى شما كفايت مىكند، نوارهايى كه مورد تأييد صددرصد باشد، براى شما
كفايت مىكند، كتابهايى كه صددرصد مورد تأييد باشد، براى شما كفايت مىكند. لذا
مىگويند: استاد براى مبتدىها بايد عمومى باشد، خصوصى اصلًا معنا ندارد، استاد
خصوصى مال آن افرادى است كه حقيقتاً به جايى رسيدهاند. مثلًا استاد بزرگوار ما
حضرت امام رضوان الله تعالى عليه، بعد از آن كه يك فيلسوف عارفى بود، بعد از آن يك
فقيه اصولى عاليقدرى بود، و در حوزهها جا باز كرده بود، خود ايشان مىفرمود: آقاى
شاه آبادى را پيدا كردم. لذا اين استاد خصوصى كه در ميان شما جوانها مشهور شده،
استاد خصوصى يعنى بعد از آنكه علامه دهر شديد، بعد از آن كه واقعاً اين مقام سير و
سلوك را، هفت منزل را پيموديد، آن وقت موقع استاد خصوصى است و اين كه مرتب به من
مراجعه مىشود، هم خانمها، هم آقايان، كه استاد خصوصى مىخواهيم، درست نيست. به
خانمها مىگويم: مواظب باشيد! خطرناك است، خيلى خطرناك است و به آقايان هر بار
گفتهام كه استاد خصوصى، اصلًا براى شما نيست.
حديث اهل نظر، ص: 35
اين يك اشتباه است كه بعضىها در ذهن شما انداختهاند، شما استاد
عمومىمىخواهيد؛ يعنى ديدن اين گونه مجالس، اين گونه مجالس را بررسى كردن، مطالعه
كتابهاى سير و سلوكى، كتابهاى اخلاقى و بالاخره استاد عمومى.
بنده تقاضا دارم از شما خانمها و آقايان،
رابطهتان با مسجد و منبر، رابطهتان با روحانيت قطع نشود. همه مصائبى كه جلو آمده
و مىآيد، از همين قطع رابطه با روحانيت است. با مسجد سروكار داشته باشيد، با منبر
سروكار داشته باشيد، با نوارهاى مورد تأييد صددرصد سروكار داشته باشيد، با كتابهاى
صددرصد مورد تأييد سروكار داشته باشيد، اين مىشود استاد براى شما. بنابراين اين
فرمايش ايشان، فرمايش خوبى است و اين كه انسان به هر حدى برسد، استاد مىخواهد؛
مثل كلاسهاى ابتدايى و دبيرستان كه استاد مىخواهد، اما استاد دبيرستان غير از آن
كلاسهاى ابتدايى است.
ولايتپذيرى ياران
امام زمان
آقاى بانكى: بحث بعدى جنبه ولايتپذيرى اصحاب
امام زمان است. آنچه مسلم است، اين است كه آن شاخصه اصلى كه ياران امام زمان بايد
داشته باشند، توجه، معرفت و اطاعتى است كه بايد نسبت به آقا امام زمان داشته باشند
و ما كه مىخواهيم خودمان را براى ظهور آقا آماده كنيم، اين جنبه ولايتپذيرى را
بايد در خودمان حفظ كنيم. مىخواهيم جوانب اين قضيه روشن شود. ابتدا از اين بحث
شروع مىكنيم كه ما از چه لحاظ بايد با ائمه ارتباط داشته باشيم؟ به چه چيزهايى
بايد رسيدگى كنيم؟ آن ابعادى را كه مورد غفلت است، بيان فرماييد.
آيتالله العظمى مظاهرى: تشيع براى ما يك
افتخار است. پيغمبر اكرم (ص) روى اين تشيع فوقالعاده پافشارى داشتند. هم از
منابع
اهل سنت نقل شده و هم از منابع روايى
حديث اهل نظر، ص: 36
ما. نقل مىكنند كه پيغمبر در بعضى مواقع روى منبر مىفرمودند: «يا على انت و
شيعتك هم الفائزون»
ما به تشيع افتخار مىكنيم و يقين داريم. الحمدالله در اين باره كتاب زياد است و
سنىها و شيعهها كتاب زياد نوشتهاند و كتابى كه روى آن پافشارى مىكنم، كتاب «شبهاى
پيشاور» از مرحوم سلطان العلماء است كه كتاب ارزندهاى است.
بنابراين ما بايد براى اين تشيع كه يقين
داريم، استدلال هم داشته باشيم. اين تشيع 3 بعد دارد: 1- محبت 2- اظهار آن محبت 3-
طبق آن اظهار، عمل كردن. اگر محبت فقط باشد، خوب است ولى كاربردى ندارد. اگر محبت
و گفتار هر دو باشد، خوبتر است اما باز هم كاربردش كم است. وقتى تمام مىشود كه
علاوه بر آنكه يقين دارد، محبت داشته باشد و به زبان هم اظهار كند و بر طبق آن عمل
هم بكند. ما ايرانىها تا سر حد عشق، اهل بيت را دوست داريم. كسى نيست كه به او
بگويند دنيا را به تو مىدهيم ولى على را رها كن و او قبول كند. از نظر زبان هم
الحمدالله شعار «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و
اشهد ان علياً ولى الله» را دائماً تكرار
مىكنيم. ولى چيزى را كه بايد اصلاح كنيم، عمل است؛ يعنى صد در صد بر طبق اين
گفتار، عمل شود. ما اگر مىخواهيم اسممان در طومار منتظرين باشد، بايد به هر
اندازه كه مىتوانيم بر طبق علم، عمل كنيم.
آقاى بانكى: آيا مىتوان گفت كه در مرحله
پيروى از اهل بيت و كلًا در هر كارى كه هرمى داشته باشد، مراحل اوليه بايد با
گامهاى استوار عقل برداشته شود تا محكم و مستحكم باشد و وقتى آن استحكام عقلى و
معرفتى ايجاد شده باشد، بايد وارد پرواز عاشقانه شويم؟
حديث اهل نظر، ص: 37
آيتالله العظمى مظاهرى: خيلى افراد را سراغ داريم كه از نظر عقلى، قدرت
استدلال ندارند؛ يعنى اگر به او گفتى: اميرالمؤمنين را اثبات كن، نمىتواند، اما
دين تعبدى دارد، يقين تقليدى دارد، يقين دارد كه اين تشيع درست است و ما اسمش را
مىگذاريم «نتيجة البرهان» مراجع تقليد در رسالههايشان نوشتهاند كه اگر كسى را
بخواهند عقد كنند، بايد به اسلام يقين داشته باشد. اما منظور اين نيست كه بتواند
برهان اقامه كند. اگر برهان نتواند اقامه كند، اما به نتيجه برهان، يقين داشته
باشد، يقيناً آن فرد مسلمان و شيعه است. اما شما جوانها در وضع فعلى بايد زيربنا
داشته باشيد؛ يقين به تشيع. يقين تعبدى نه! بلكه با برهان، امام شناس باشيد. اگر
كسى از شما بپرسد به چه دليل فرزند دوازدهم امام على (ع) غائب است و روزى ظاهر
مىشود؟ فوراً بايد دليل بياوريد و اگر نتوانستيد، شما مقصريد.
وعجل اللهم فى فرج مولانا صاحب الزمان