بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
امام هشتم، حضرت رضا«سلاماللهعلیه» در روایتی میفرمایند:
«لَا
تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ
اتِّكَالًا عَلَى حُبِ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ
مُحَمَّدٍ ع وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ
فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ»
مبادا عمل صالح را به بهانۀ دوست داشتن آل محمد«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»
رها کنيد و مبادا محبت ايشان و تسليم در برابر اوامرشان را به اتکاي عبادت
و عمل نيکوي خود از دست بدهيد؛ زيرا هيچ کدام از اين دو، به تنهايي قبول
نميشود.
محبّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» باید باشد و بدون آن، رستگاری ممکن نیست. اساساً هيچ عملي، بدون محبّت اهلبيت«سلاماللهعلیهم» قبول نميشود و نتيجه ندارد. امام صادق«سلاماللهعلیه» از قول اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» ميفرمايند: «مَا مِنْ أَحَدٍ نَقَصَ عَنْ حُبِّنَا لِخَيْرٍ يَجْعَلُهُ اللَّهُ عِنْدَهُ»[2]؛ يعني خيري از طرف خداوند، به کسي که در محبّت اهلبيت«سلاماللهعلیهم» كوتاهى كند، نخواهد رسيد.
همچنين در روایات میخوانیم: عبادت، بدون اعتقاد به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و ارتباط با ايشان فایده ندارد. امام صادق«سلاماللهعلیه» به معلّی بنخنیس که از یاران ایشان بود، فرمودند: «لَوْ
أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ
الْمَقَامِ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ
حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ تَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا
لِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ»[3]؛
اگر کسی صد سال، یعنی یک عمر، در مسجدالحرام، بین رکن و مقام عبادت کند،
روزها روزه بگیرد و شبها شب زندهداری کند، تا پوسیده بشود و در اثر عبادت
پوستش به استخوان برسد، امّا حقّ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را نشناسد، ثوابی نمیبرد.
از اين دست روايات، در خصوص اينکه بدون محبّت و ولايت چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» کسي راه به جايي نميبرد و در معنويّات موفق نخواهد شد، فراوان داريم.
امّا بايد دانست که محبت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»،
نيز با آن همه فضيلتي که دارد، منهای عمل صالح و بدون تقیّد به ظواهر شرع،
از نظر قرآن و روایات، از جمله طبق روایتی که از امام رضا«سلاماللهعلیه» خوانده شد، به تنهايي فایدهای ندارد.
در واقع، کاربرد و فايدۀ محبّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»، وابسته به تقوا است؛ کاربرد تقوا نيز وابسته به محبّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. اين دو، مثل دو کفۀ ترازو، وابسته به همديگرند.
در این باره میتوان گفت: روایت ثقلین هم که مکرّر از زبان پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» صادر شده، ناظر به همین معناست. میفرمایند: «إِنِّى
تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ
بَيْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ
مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[5]
قرآن با اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و اهلبیت«سلاماللهعلیهم»
با قرآن، فايده دارد. قرآن منهای عترت ناقص است، عترت منهای قرآن نيز ناقص
است. کی تمام و کامل میشوند؟ وقتي که به فرمودۀ قرآن کريم، دو ثقل
گرانبها، در کنار هم و با هم مورد استفاده باشند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا».
ضرورت
برخورداري از «اعتقاد» و «عمل»، به صورت توأمان و با هم نيز همين معنا را
دارد؛ يعني اعتقاد بدون عمل و عمل بدون اعتقاد فايده ندارد و نوعي کفر است.
کفر،
سه نوع است؛ یک نوع، کفر اعتقادی است، يعني از نظر قلبي کافر و منکر اصول
اعتقادي است؛ نوع دوّم، کفر زباني است، يعني ممکن است اعتقاد قلبي داشته
باشد، امّا از نظر زبان، منکر است؛ نوع سوّم، کفر عملي است، يعني اعتقاد
قلبي دارد، با زبان و شعار نيز اعتقادش را اظهار ميکند، امّا در عمل
نارسايي دارد و کوتاهي ميکند.
منظور از کفر، در آياتي از قرآن کريم، همين نوع سوّم، يعني کفر عملی است. مثلاً ميفرمايد:
«بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ،
فَذلِكَ الَّذي يَدُعُ الْيَتيمَ، وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ
الْمِسْكينِ، فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ
ساهُونَ، الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ، وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ»
ميفرمايد:
میخواهی یک نفر را معرفی کنم که دین ندارد و آن را تکذیب میکند؟ کسي که
يتيم را از خود ميراند و نسبت به فقيران و نيازمندان، بیتفاوت است. سپس
با تندي اضافه ميکند: وای به آن نمازگزاراني که در وقت نماز غافل از
نمازند، افراد متظاهر و ریاکاری که از کمک و دستگيري ديگران دريغ ميکنند.
سورۀ
ماعون مجمل نیست، بهصورت واضح و رسا بيان ميدارد که بعضي مسلمانها کافر
عملي هستند. غیر مسلمان که نماز نمیخواند، پس وقتي ميگويد: آنها
نمازگزارند، راجع به مسلمانها صحبت ميکند، امّا آن دسته از مسلمين که دين
را تکذيب ميکنند.
بر اين اساس، امکان دارد محبّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»
در دل کسي رسوخ کرده باشد، به طوری که عمق جانش بگوید: «علی»، از نظر زبان
و شعار نيز اظهار مطلوبي از تشيّع داشته باشد، امّا از نظر عمل لنگ باشد و
رفتار او مطابق موازين اسلام و تشيّع نباشد. به چنين شخصي کافر عملی
ميگويند.
در روایات، فراوان يافت ميشود که از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» راجع به ايمان و ارکان آن يا در خصوص مشخصات مؤمن سؤال میکنند، ايشان در پاسخ ميفرمايند: ارکان ايمان، عبارتند از عقيده، شعار و عمل. مثلاً اباصلت ميگويد: از حضرت رضا«سلاماللهعلیه» راجع به ايمان سؤال کردم. آن حضرت فرمودند: «الْإِيمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ لَا يَكُونُ الْإِيمَانُ إِلَّا هَكَذَا»؛ ايمان،
سه رکن يا سه ستون دارد، یکی عقیده، یکی گفتار و یکی عمل است و بدون اين
سه رکن، ايمان محقّق نميشود. يعني اگر هرکدام از عقيده يا عمل يا اظهار
زباني نباشد، ايمان ناقص است. اين سه رکن، لازم و ملزوم یکدیگرند.
امام صادق«سلاماللهعلیه»
ميفرمايند: گروهي از مردم که ما را دوست دارند، از ما پيروي ميکنند، حرف
ما را ميشنوند و به آن عمل ميکنند و کاري که مخالف عمل ما باشد، انجام
نميدهند، يعني مرتکب گناه نميشوند، از ما هستند و ما نيز از آنان هستيم.
معمولاً
يک غرور کاذب در بين گروهي از شیعيان هست که بر اساس آن تصوّر ميکنند به
صرف عقيده به تشيّع و با محبّت و اظهار ارادتي که به اهلبيت«سلاماللهعلیهم»
دارند، حتماً بهشتي ميشوند و خود را از عمل صالح بينياز ميپندارند. اين
غرور، از سخنان نسنجيدۀ بعضي از روحانيون، اهل منبر يا مداحها نشأت گرفته
است؛ کساني که به مستمعين خود اميد واهي ميدهند و ميگويند: صرف محبّت
اهلبيت«سلاماللهعلیهم»
و عزاداري براي ايشان، انسان بهشتي ميشود، هرچند عمل ديگري در کارنامۀ
اعمال خويش نداشته باشد. نتيجۀ اين سخن، آن است که برخي افراد غافل، از يک
سو ميگويند: همه غرق گناهیم و یک حسین داریم، و از سوي ديگر، نماز
نمیخوانند يا حقّ مردم را بهخوبي ادا نميکنند.
بايد توجه شود که ما به شفاعت و دستگيري امام حسين«سلاماللهعلیه»
اميد فراوان داريم، امّا اميد به رستگاري، بدون عمل به دستورات ديني و
بدون توبه و بازگشت به سوي خدا، اميد احمقانه است. نظير کشاورزي که بذر
نکارد و اميد به برداشت محصولات عالي داشته باشد.
چه خوش گفت دهقان به فرزند خويش که اي نور ديده، به جز از کشته، ندروي
برخي بر اين تصوّرند که ميتوانند هر گناهي مرتکب شوند، ولي با عزيمت به زيارت قبور ائمّۀهدي«سلاماللهعلیهم»
مستحقّ بهشت شوند. نماز که نميخواند يا کاهل نماز است، هيچ، چه ظلمها،
جنایتها و بدیهايي به مردم ميکند، اهل فساد و فحشا و بيعفتي هم هست،
بعد هم میرود مشهد و بر میگردد و میگوید: امام رضا«سلاماللهعلیه» گفتهاند: من در قيامت در چند موضع، به فرياد زائرم خواهم رسيد و او را به بهشت ميبرم. بله، امام رضا«سلاماللهعلیه» چنين حديثي دارند و فرمودهاند در چند موقف، از جمله: هنگام تحويل نامۀ اعمال، در صراط و در ميزان، به فرياد زائران خويش ميرسند[11] و ما نيز عقيده و اميد به اين لطف حضرت رضا«سلاماللهعلیه» داريم؛
امّا کسي که در بهجا آوردن واجبات بهخصوص نماز کوتاهي کرده، کسي که به
مردم مديون است و حقّ ديگران را ضايع کرده يا کسي که در زندگي اهل
بيحجابي، بدحجابي، يا فساد و فحشاء بوده است، نميتواند از لطف و مرحمت
امام رضا«سلاماللهعلیه» استفاده کند.
بعضي از افراد تصوّر ميکنند عزاداري رافع واجبات است. عزاداري اهلبيت«سلاماللهعلیهم» افضل
قربات و علّت مبقيّه براي تشيّع است، امّا جاي نماز يا جاي حقالنّاس را
نميگيرد. يکي از عزاداران گفته بود: من براي برپايي مراسم روضه، سه روز
است کفش از پا در نياوردهام. گفته بودند: پس وضو چگونه گرفتي؟ کي نماز
خواندي؟ با عصبانیّت گفته بود: من آن ابوالفضلی که نتواند جواب نماز را
بدهد، قبولش ندارم. معلوم است که حضرت اباالفضل«سلاماللهعلیه» نيز او را قبول ندارد، چون کافر عملي است.
نماز ستون دين است: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ» و رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: تارک نماز، کافر است: «مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَر».
زراره میگوید: خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه»
عرض کردم: گناهان کبیره کدامند؟ آن حضرت هفت گناه شمردند، ولي ترک نماز
جزو آن کبائر نبود. گفتم: اگر کسي نماز نخواند گناهش بیشتر است یا اینکه
مال بچه یتیم بخورد؟ فرمودند: ترک نماز. گفتم: پس چرا در شمار گناهان کبيره
نبود؟ فرمودند: کسی که نماز نخواند، کافر است و اوّلين گناه کبيره، کفر
بود که متذکّر آن شدم.
قرآن
کريم ميفرمايد: شفاعت نيز شامل حال افراد بينماز و افراد گناهکار
نميشود. از قرآن فهمیده میشود که اهل بهشت و اهل جهنّم همديگر را
میبینند و بعضی اوقات با هم صحبت میکنند. مثلاً بهشتیها به جهنّمیها
ميگويند: چرا شما به جهنّم رفتهايد؟
«في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمينَ، ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ»
گويا آنها شيعه هستند و بهشتيها از ديدن آنان در جهنّم، تعجب ميکنند. آنها پاسخ ميدهند: «لَمْ
نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وََ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ وَ كُنَّا
نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»؛
گروهي از آنها میگویند: نماز نمیخواندیم، برخي ميگويند: رسیدگی به فقرا
و ضعفا نميکرديم و قانون مواسات اسلام را زیر پا میگذاشتیم، یک دسته
میگویند: فساد اخلاقی داشتیم و با گناهکاران نشست و برخاست ميکرديم، گروه
ديگي نيز ميگويند: ما معاد را دروغ ميدانستيم.
سپس ميفرمايد: شفاعت، شامل آنان نميشود: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»
آن افراد در دنيا، در مسير و در راه اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نبودهاند و در قيامت نيز راه آنان جدا خواهد بود و نميتوانند به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» دسترسي پيدا کنند و از شفاعت ايشان بهرهمند گردند.
جابر در روایتی نقل ميکند که امام باقر«سلاماللهعلیه» به من فرمودند: اى جابر! آيا كسى كه ادعاي تشيّع دارد، دم زدن از محبّت ما خاندان برايش کافي است؟ سپس فرمودند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَه»؛ به خدا قسم شيعۀ ما نيست، جز آن كسي که تقوا داشته باشد و خدا را اطاعت نمايد.
بعد
فرمودند: اى جابر! شيعيان ما با فروتنى، تواضع، امانتداري، مداومت بر ياد
خدا، روزه، نماز، نيكى به پدر و مادر، مراعات همسايه، رسيدگي به فقرا،
اداي قرض بدهکاران، کمک به يتيمان، صداقت، تلاوت قرآن، خوش زباني و رفتار
نيکو شناخته ميشوند.
همچنين
فرمودند: اى جابر! اگر کسي بگويد: من علي را دوست دارم و بالاتر از آن اگر
بگويد: من رسول خدا را دوست دارم، ولي از سيرۀ ايشان پيروي نکند؛ اين
محبّت، به او هيچ سودى نخواهد بخشيد. پس تقوا پيشه کنيد که خداوند با هيچكس
خويشى ندارد، محبوبترينِ بندگان نزد خداوند و گراميترينِ آنها، کسي است
که بيشتر تقوا داشته باشد و بيشتر او را اطاعت کند. به خدا قسم، جز با
اطاعت به خداى تبارك و تعالى، تقرّب به او امکان ندارد.
در آخر نيز فرمودند: «مَنْ
كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ
عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا
بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ»؛
هر كه مطيع خدا باشد، دوست و شيعۀ ماست و هركه نافرمانى خدا كند، دشمن ما
خواهد بود و ولايت ما به جز با عمل كردن و پرهيزکاري به دست نميآيد.
روحانيّون،
مبلّغين و اهل منبر، بايد در بحثها و در سخنرانيها، در حالی که به تشيّع
و اصول محکم آن بها میدهند، به مردم بياموزند که بر اساس تعاليم قرآن و
عترت، «اعتقاد» و «عمل صالح»، ملازم يکديگرند و هريک به تنهايي ناقص است.
بايد به مردم بفهمانند که محبّت به اهلبيت«سلاماللهعلیهم» و اظهار ارادت به ايشان، با تقوا و با اجتناب از گناه و انجام واجبات، کاربرد دارد و کامل ميشود.
حضرت رضا«سلاماللهعلیه» برادري داشتند که از نظر عمل، مورد تأييد ايشان نبود و کارهاي زشتي مرتکب ميشد. بالأخره او را نزد امام«سلاماللهعلیه» آوردند. ايشان به او گفتند: آيا بهواسطۀ اينکه ذريّۀ حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»
و از سادات هستي، مغرور شدهاي و فکر ميکني حتماً خداوند تو را به بهشت
ميبرد؟ اگر تو خيال ميکني که با ارتکاب گناه، به بهشت ميروي و پدرمان
موسيبنجعفر«سلاماللهعلیه»
نيز با اطاعت خداوند و آن همه عبادت، به بهشت ميرود، پس تو بايد نزد
خداوند تعالي از پدرمان گراميتر باشي! در حالي که چنين نيست. بعد فرمودند: «وَ
اللَّهِ مَا يَنَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا
بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِيَتِهِ فَبِئْسَ مَا
زَعَمْت»؛
به خدا قسم، هيچ کس به پاداش الهي دست نمييابد، مگر با طاعت و
فرمانبرداري از خداوند و اگر تو تصوّر ميکني که با معصيت به آن ميرسي،
تصوّر غلطي داري!
بنابراين تقیّد به ظواهر شرع، لازم و ضروري است، پايه است و حتماً بايد باشد؛ چنانکه محبّت و مودّت به اهلبيت«سلاماللهعلیهم» نيز بايد باشد.
شیعه
بايد به انجام تمام واجبات، مخصوصاً نماز، اهمیّت بدهد. از همۀ گناهان،
بهخصوص حقالنّاس اجتناب ورزد. در بهجا آوردن مستحبات، بهويژه، خدمت به
خلق خدا، انس با قرآن و نماز شب، به اندازۀ توان کوشا باشد و نيز در حدّ
امکان، از شبهات و مکروهات بپرهيزد. اگر محبّت اهلبيت«سلاماللهعلیهم» ضميمۀ اعمال چنين کسي باشد، شيعۀ واقعي است و علاوه بر اينکه اعمالش مقبول است، اهلبيت«سلاماللهعلیهم» او را قبول دارند و ميپذيرند.
رواي ميگويد: شخصي خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» رسيد. حضرت از چگونگي احوال نزديکان و اهل ديار او از وي پرسيدند. او خيلي تعريف و تمجيد از آنها کرد. امام«سلاماللهعلیه»
فرمودند: عيادت، ديدار، احوالپرسي و دستگيري ثروتمندان شما از فقرا چگونه
است؟ عرض كرد: اندك است. فرمودند: چه مقدار مردم از مال خودشان به
نيازمندان کمک ميکنند؟ گفت: شما از اخلاق و صفاتى سؤال ميکنيد که بين
مردم ما كمياب است. فرمودند: پس چگونه آنها خود را شيعه ميدانند؟
در روايت مشابهي، راوي نقل ميکند که به امام باقر«سلاماللهعلیه»
گفتم: قربانت گردم، نزد ما شيعه بسيار است. آن حضرت فرمودند: آيا توانگر
به فقير توجه و مهربانی ميكند؟ آيا نيكوكار از بدكردار گذشت ميکند؟ آيا
مردم قانون مواسات را رعايت و به آن عمل ميکنند؟ عرض كردم: نه، فرمودند:
آنها شيعه نيستند. شيعه كسى است كه به اين کارها اهميّت بدهد.[21]
بايد توجه شود که شيطان، هرکسي را از راهي ميفريبد. در روايت نيز داريم که شيطان با کلاه دراز رنگارنگي نزد حضرت موسي«سلاماللهعلیه» آمد و گفت: با اين کلاه، مردم را گول مي زنم.
يعني هر کسي را با رنگي، از راه به در ميکنم. رنگ فريب و نيرنگ شيطان
براي شیعیان نيز، غرور است. يعني از راه غرور وارد ميشود و باعث ميگردد
که آنها به محبّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»
غرّه شوند و دل خوش کنند و در اثر آن، نسبت به انجام عمل صالح کوتاهي
ورزند. از اينرو برخي از مردم به نماز جماعت، به خمس و به امربهمعروف و
نهيازمنکر، کمتر اهميّت ميدهند. از غیبت، تهمت، شایعه و آبروريزي اجتناب
نميکنند و فساد اخلاقي، بيحجابي و بدحجابي، بين آنها رايج است.